PERSIAN WEBLOG

آبنوس             



.من از ادراک خويشتنم.  تو از ادراک خويشتنی.  ما از ادراک خويشتن خويش

My Facebook   ::   صـحـنـه   ::     معلومات عمومي   ::   RSS feed   ::   RSS feed   ::  نـامــه  ::  

Friday, January 31, 2003

* ديدار
به ديدارم بيا هر شب
در اين تنهائي تنها و تاريک خدا مانند،
دلم تنگ است.
بيا اي روشن اي روشنتر از لبخند.
شبم را روز کن در زير سر پوش سياهيها
دلم تنگ است.
بيا بنگر چه غمگين و غريبانه
در اين ايوان سرپوشيده، وين تالاب مالامال
دلي خوش کرده ام با اين پرستوها و ماهيها
و اين نيلوفر آبي و اين تالاب مهتابي.
شب افتاده است و من تنها و تاريکم
و در ايوان و در تالاب من ديريست در خوابند,
پرستو ها و ماهيها و آن نيلوفر آبي
بيا اي مهربان با من!
بيا اي ياد مهتابي!

Thursday, January 30, 2003

*
«نوام چامسكي» از انديشمندان برجسته‌ي معاصر و استاد دانشگاه UCLA آمريكا، در گفت‌وگويي با يك سايت اينترنتي خبري در سانفرانسيسكو، آمريكا را سردمدار كشورهاي تروريستي جهان ناميد.
وي در اين گفت‌وگو در پاسخ به اين پرسش كه « شما فكر مي‌كنيد چه اتفاقي در عراق خواهد افتاد؟» گفت: «اول از همه من فكر مي‌كنم كه ما بايد خيلي در كاربرد واژه‌ي ”جنگ عليه تروريسم” محتاط باشيم. جنگ با تروريسم نمي‌تواند وجود داشته باشد؛ اين امر از نظر منطقي غيرممكن است. خود آمريكا يكي از كشورهاي تروريستي پيشرو در جهان است. تمام كساني كه در حال حاضر داعيه‌ي جنگ با تروريسم را دارند، قبلا توسط دادگاه جهاني به تروريسم محكوم شده بودند و شوراي امنيت سازمان ملل آنها را محكوم خواهد كرد. اين افراد نمي‌توانند جنگ با تروريسم را اجرا كنند و در اين امر جاي هيچ شكي نيست.آنها 20 سال پيش جنگ عليه تروريسم را اعلام كردند و ما مي‌دانيم كه آنها چه كردند؛آنها آمريكاي مركزي را ويرانه كردند و نزديك به يك و نيم ميليون انسان را در جنوب آفريقا كشتند. اگر بخواهيم ليست كارها و اقدامات آنها را دنبال كنيم براي اين امر پاياني متصور نيست و به همين دليل اصلا هيچ جنگي با تروريسم وجود ندارد.»
چامسكي ادامه داد:«در تاريخ 11 سپتامبر براي اولين بار در طول تاريخ، آمريكا با حملاتي مواجه شد كه خودش به طور معمول در كشورهاي ديگر جهان انجام مي‌داد.11 سپتامبر بدون شك باعث تغيير سياست آمريكا شده است و اين تغيير نه تنها شامل آمريكا شده،بلكه كشورهاي ديگر را نيز در بر گرفته است. تمام دولت‌هاي جهان فرصت را مغتنم شمرده‌اند تا برشدت فشارهايشان بر مخالفان بيفزايند و به آن نام جنگ با تروريسم دهند. اين امر به طور مثال تاثير عمده‌اي بر عراق گذاشته است. پيش از 11 سپتامبر، آمريكا توجه زيادي درباره‌ي عراق داشت؛ زيرا اين كشور داراي دومين ذخاير نفتي جهان است. به همين دليل آمريكا سعي داشت كه به نوعي بر عراق چنگ بيندازد. اين امري كاملا واضح است كه حملات 11 سپتامبر اين بهانه را فراهم آورد.»
اين انديشمند ساكن آمريكا در ادامه با اشاره به تبليغات مقامات آمريكايي درباره‌ي احتمال استفاده از سلاحهاي هسته‌يي عليه آمريكا و شهر نيويورك، به برنامه‌هاي مختلفي كه در آنها شخصيتهاي مختلف سياسي آمريكا در اين باره سخن گفتند كه «ما بايد صدام را تا زمستان امسال از بين ببريم و در غير اين صورت همگي نابود خواهيم شد» اشاره كرد.
چامسكي ادامه مي‌دهد :« اين موضوع كه با اين همه جار و جنجال در جهان اين گونه مطرح مي‌شود كه تنها كساني كه از صدام مي‌ترسند آمريكايي‌ها هستند نيز فراموش شد. همه از او متنفر بودند و بدون شك خود مردم عراق نيز از او مي‌ترسند؛ اما در بيرون از عراق و ايالات متحده، هيچ كس از صدام نمي‌ترسد. نه كويت، نه ايران، نه اسراييل و نه اروپا. آنها از صدام متنفرند؛ اما از او نمي‌ترسند.
در ايالات متحده مردم خيلي مي‌ترسند و هيچ شكي در اين باره وجود ندارد.حمايتي كه شما درآمريكا و نظرسنجي‌هاي اين كشور براي جنگ مي‌بينيد چندان زياد نيست؛ اما همين ميزان نيز از ترس نشات مي‌گيرد. اين يك داستان قديمي در ايالات متحده است؛ هنگامي كه بچه‌هاي من 40 سال پيش در مدرسه‌ي ابتدايي بودند، به آنها آموزش داده شد كه اگر حمله‌ي اتمي صورت بگيرد در زير ميزها پنهان شوند. آمريكا هميشه در ترس بوده است . اكنون نيز كساني كه در راس قدرت هستند، قصد دارند مردم را بترسانند و براي ايجاد ترس لازم نيست كار زيادي صورت گيرد؛ اما اين بار همه دست به كار شده‌اند. مقام‌هاي آمريكايي از اين امر براي پيروزي در انتخابات كنگره استفاده كردند و مبارزات انتخابات رياست جمهوري نيز از اوايل سال آينده برگزار مي‌شود. آنها بايد پيروز شوند در غير اين صورت توجه مردم را از دست خواهند داد.»
وي اظهار داشت :«از سوي ديگر، با توجه به فسادي كه در دولت حاكم است مانند فساد شركت ”انرون” كه باعث شد نام بسياري در صفحات اول روزنامه‌ها قرار گيرد، لازم است اقدامي در جهت رفع اين امر صورت گيرد. شما بايد مردم را از فكر كردن به اين موضوعات باز داريد و تنها يك راه براي اين كار وجود دارد و آن هم اين است كه مردم را بترسانيد. فاكتورهاي سياسي داخلي‌ وجود دارند كه بايد طي زمان مورد توجه قرار گيرند.پيش بيني اين است كه اين جنگ بايد پيش از آغاز مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري خاتمه يابد.
مشكلي كه در اين جا وجود دارد اين است كه هنگامي كه شما وارد جنگ مي‌شويد، نمي‌توانيد پيش بيني كنيد كه چه اتفاقي مي‌افتد.اگر هشدار سازمان سيا را جدي بيگريد، آنها كاملا صريح در اين باره سخن گفته‌اند. آنها گفته‌اند كه اگر جنگ به وقوع بپيوندد، عراق ممكن است پاسخ اين جنگ را با حملات تروريستي بدهد.
تبليغات آمريكا اين گونه القا مي‌كنند كه بايد جلوي توسعه‌ي سلاحهاي كشتار جمعي را به عنوان يك اقدام بازدارنده گرفت. آنها هيچ عامل ترساننده‌ي ديگري ندارند. نيروهاي متعارف آشكارا عمل نمي‌كنند و هيچ نيروي بازدارنده‌ي خارجي وجود ندارد. تنها عاملي كه هر كس مي‌تواند بوسيله‌ي آن از خودش دفاع كند، ترور و سلاحهاي كشتار جمعي است. به همين دليل كاملا قابل فرض است كه آنها از اين عوامل يعني ترور و سلاحهاي كشتار جمعي استفاده كنند. من فكر مي‌كنم اين پايه و اساس تحليل سيا بوده و به اعتقاد من سازمان اطلاعات و جاسوسي انگليس نيز چنين امري را تاييد مي‌كنند.»
نوام چامسكي در ادامه‌ي اين مصاحبه تصريح مي‌كند :« من حدس مي‌زنم آنها (آمريكايي‌ها) به جنگ ديگري كشيده مي‌شوند كه اين جنگ احتمالا عليه سوريه يا ايران خواهد بود. حقيقت اين است كه جنگ با ايران امري است كه احتمالا در شرف وقوع است. اين امر كاملا آشكار شده است كه 12 درصد از نيروي هوايي اسراييل در حال حاضر در جنوب شرق تركيه مستقر شده‌اند و علت اين حضور، كسب آمادگي براي حمله به ايران است. آنها اهميتي به عراق نمي‌دهند؛عراق در نظر آنها كشوري است كه خيلي زود شكست خواهد خورد؛اما ايران هميشه مشكلي براي اسراييل بوده است.ايران تنها كشوري در منطقه است كه آنها نتوانسته‌اند از عهده‌ي آن برآيند و آنها به دنبال آمريكايي‌ها در پي اين هستند كه درسالهاي آينده ايران را ازپاي درآورند. بر اساس گزارشي، نيروهاي هوايي اسراييل براي شناسايي و تحريك و غيره در حال حاضر مشغول پرواز در مناطق مرزي ايران است و اين نيرو، نيروي كوچكي نيست. در واقع نيروي هوايي اسراييل از نيروي هوايي انگليس بزرگتر است و حتي از نيروي هوايي ساير قدرتهاي ناتو و حتي آمريكا نيز بزرگتر است. به همين دليل جنگ احتمالا در شرف وقوع خواهد بود. ادعاهايي وجود دارد مبني بر اين كه تلاش‌هايي براي برانگيختن جدايي طلبان آذري در حال انجام است.اين كاري است كه روسها سعي كردند درسال 1946 انجام دهند و اين جدايي طلبان را از ايران جدا كنند؛ يا اين كه ايران را از منابع نفتي درياي خزر محروم سازند. اين امر نيز احتمالا در شرف وقوع است.»
چامسكي در ادامه‌ي اين گفت و گو درباره‌ي برنامه‌هاي ضد تجارت اسلحه و اينكه تا چه حد جنگ آمريكا عاملي براي فروش تجهيزات نظامي است، اظهار داشت: «شما بايد به خاطر داشته باشيد كه آنچه را كه صنعت نظامي مي‌نامند فقط يك صنعت با فن آوري پيشرفته است. نظامي گري در واقع پوششي براي بخش اقتصادي كشورها است. در MIT (موسسه فن‌آوري ماساچوست) جايي كه من در آن هستم، همه مي‌دانند كه اين امر استثنايي براي برخي از اقتصاد دانان است. ديگران نيز مي‌دانند كه اين فن آوري به اين دليل وجود دارد كه حقوق‌هايشان پرداخت شود. سرمايه تحت قراردادهاي نظامي و براي توليد نسل آينده‌ي اقتصاد با فن آوري بالا به مكانهايي مانند MIT وارد مي‌شود. اگر شما به آنچه كه اقتصاد جديد خوانده مي‌شود نگاه كنيد (اقتصاد جديد مانند كامپيوتر و اينترنت) متوجه مي‌شويد كه اين اقتصاد از مكانهايي چون MIT و براساس قراردادهاي فدرال براي توسعه و تحقيق تحت پوشش توليدات نظامي، بيرون مي‌آيد. بنابراين وقتي شما چيزي مي‌خريد اين امر مي‌تواند به IBM كمك كند.»
وي ادامه داد :« يكي از دلايلي كه آمريكا قصد كنترل بر مراكز نفتي را دارد، سود عايدي از اين مراكز است و اين سود به روش‌هاي گوناگوني قابل كسب است. يكي از اين راه‌ها فروش اسلحه است. بزرگترين خريداران تسليحات آمريكا و احتمالا انگليس، عربستان و امارات هستند كه از توليد كنندگان ثروتمند نفتي به شمار مي‌روند. آنها اكثر سلاحها را بدست آورده‌اند و اين سود فن آوري‌هاي پيشرفته در ايالات متحده است. سرمايه‌ها به طرق گوناگون به خزانه‌ي آمريكا باز مي‌گردند و اين امر به طرق گوناگون به اقتصاد آمريكا و انگليس توان پيشرفت مي‌دهد. من نمي‌دانم كه شما تا چه حد به چيزهايي كه ثبت شده‌اند توجه كرده‌ايد؛ اما در سال 1958 هنگامي كه عراق حاكميت مشترك آمريكا و انگليس را بر توليدات نفتي اين كشور نقض كرد، انگلستان به كلي ديوانه شد. در آن زمان انگليس هنوز متكي به سود حاصل از كويتي‌ها بود. انگليس به دلارهاي نفتي نياز داشت تا از اقتصادش حمايت شود و اين امكان وجود داشت كه آنچه در عراق اتفاق افتاده به كويت نيز سرايت كند. به همين دليل در آن زمان انگليس و آمريكا تصميم گرفتند تا خود مختاري صوري كويت را بدست آورند. تا آن زمان كويت به صورت يك مستعمره بود. آنها گفتند شما مي‌ توانيد اداره‌هايتان را در كنترل بگيريد، پرچم داشته باشيد و از اين جور چيزها، انگليس‌ها گفتند اگر اخلالي در اين امر صورت بگيرد، ما خود شخصا مداخله خواهيم كرد و آمريكا نيز با چنين امري در مورد عربستان و امارات موافقت كرد.»
سوال ديگري كه در اين گفت و گو مطرح شد اين بود كه «نظرياتي وجود دارد مبني بر اين كه آمريكا به اين طريق مي‌تواند كنترل اروپا و حوزه‌ي اقيانوس آرام را نيز بدست گيرد». چامسكي در اين باره افزود: «دقيقا اشخاص زيركي چون ”جورج كنن” خاطرنشان كرده‌اند كه كنترل داشتن بر منابع انرژي خاورميانه، اين امكان را براي آمريكا به وجود مي‌آورد كه به نوعي ”قدرت وتو” عليه كشورهاي ديگر را بدست آورد. منظور كنن، ژاپن است. درحال حاضر ژاپني‌ها مي‌دانند كه چنين امري وجود دارد و به همين دليل به شدت تلاش دارند تا بتوانند به طور مستقل به مراكز نفتي دسترسي داشته باشند. اين يكي از دلايلي است كه آنها تلاش سختي را آغاز كرده‌اند و تاحدي نيز موفق شده‌اند تا روابطشان را با ايران و ديگر كشورها ثابت كنند تا به اين طريق از سيستم كنترلي غرب رهايي يابند.
در واقع يكي از اهداف طرح مارشال (پس ازجنگ جهاني دوم) نيز اين بود كه اروپا و ژاپن از وابستگي به زغال سنگ به سوي وابستگي به نفت هدايت شوند. اروپا و ژاپن هر دو از منابع زغال سنگ برخوردارند؛ اما آنها به سوي وابستگي به نفت كشيده شدند. آمريكا كمك‌هاي فراواني براساس طرح مارشال در اختيار شركت‌هاي اروپايي و ژاپني گذاشت تا آنها به اقتصاد نفتي روي آورند. براي يك قدرت اين امر بسيار مهم است كه بر منابع نفتي كنترل داشته باشد و پيش بيني مي‌شد نفت حداقل براي دو نسل به عنوان منبع اصلي انرژي محسوب شود.
شوراي امنيت و اطلاعات ملي كه مجموعه‌اي از آژانسهاي اطلاعاتي گوناگون است، پروژه‌اي را با نام ”روشهاي جهاني 2015” در سال 2000 منتشر كرد. آنها در اين پروژه‌ي پيش بيني جالبي كرده بودند كه پديده‌ي تروريسم به دليل جهاني شدن روبه گسترش خواهد بود. آنها واقعا راست مي‌گفتند. آنها پيش بيني كرده بودند كه آنچه جهاني شدن ناميده مي‌شود، به افزايش اختلافات اقتصادي منجر خواهد شد و اين درست برخلاف پيش بيني‌هاي تئوري اقتصادي بود كه مي‌گفت با جهاني شدن اختلافات اقتصادي كاهش مي‌يابد. بنا به اين پيش‌ بيني، اختلافات و شكاف اقتصادي نيز به تمرد، تنش، دشمني و خشونت منجر خواهد شد و قسمت اعظم اين عوامل منفي نيز به آمريكا باز خواهد گشت.
آنها هم چنين پيش بيني كرده بودند كه نفت منطقه‌ي خليج فارس نقش حياتي روز افزوني براي تامين انرژي جهان و سيستم‌هاي اقتصادي خواهد يافت؛ اما آمريكا به آن متكي نخواهد بود بلكه سعي خواهد كرد تا آن را تحت كنترل درآورد. كنترل منابع نفتي بسيار مهمتر از دسترسي به آن است، زيرا كنترل با قدرت برابر است».
منبع: سايت بي عنوان

Tuesday, January 28, 2003

* از لج شركت اريكسون/سوئد هم شده...
راستش من شخصاً از برنامه هاي تلويزيون ايراني كه از طريق ماهواره پخش ميشه خوشم نمي ياد, بنظر من حيف نوار خام و برقي كه مصرف اون چرنديات ميشه. گرداننده هاي تلويزيونها شدن ملا كراواتي و به جاي اينكه برن بالا منبر و واعضه كنن, نشستن پشت ميز پرزيدنت نما و يك تلفن هم گذاشتن كنارشون, الو جانم بفرمائيد ميكنن! بعضي هاشون هم عمم نجيب بود و دلم تنگه سر ميدن, ولي همش الكيه. واقعيت اينه كه ما ملت ايراني خارج نشين 99% تو خارج دار فاني رو وداع ميگيم و ايران برگرد نيستيم, دليلش هم سادست, يا همسرمون ايروني نيست و مملكتش رو ول نمي كنه دنبال ما بياد, يا بچه هامون, يا كار و زندگي كه اينجا راه انداختيم.
بگذريم, امروز شنيدم چند وقتي هست پارازيت ميفته روي بعضي از امواج ماهواره اي كه براي ايران فرستاده ميشه. شنيدم كار شركت مخابراتي اريكسون هست. اين شركت از يك طرف ميليون ها دلار در سال توي دنيا خرج تبليق ميكنه كه به ملت بگه We make you heard , از اونطرف فرستنده مايكرو ويو سر ساختموناي بلند شهرهاي ايران نصب ميكنه تا توي امواج سفارش شده اختلال بيفته. اين بود كه فكر كردم لينك دستورالعمل ساخت كوكتول مولوتوف رو اينجا بذارم تا اريكسون ببينه We make us heard .


   /)/)
   (';')
o(")(")

Monday, January 27, 2003

* كاريكاتور, كودرون شيمَن رهبر حزب چپ سوئد است. زير كاريكاتور نوشته از روي وژدان و شرف.
روز جمعه اداره ماليات اعلام كرد اظهارنامه مالياتي مربوط به سال 2001 كودرون شيمَن حاوي يك سري ارقام است كه به ادعاي وي, خود پرداخت كرده. در پي تحقيق از طرف مأموران آن اداره مشخص شده, پرداخت ها توسط صندوق پول مجلس سوئد يا صندوق پول حزب چپ بوده. ايشان در اظهارنامه مالياتي شخصي خود, آورده اند تا مقدار رقم ادعا شده, از درآمد وي كسر شود.
كودرون شيمَن يكي از بهترين و پرتجربه ترين سياستمداران سوئد است كه حتي در مقياس بيل كلينتون ميخوانندش, اما با وجود تمام محسنات و پختگي سياسي كه دارد, ديروز نمايندگان حزب چپ از استانهاي مختلف كشور در استكهلم دور هم جمع شدند, حول و حوش اين جريان صحبت و تبادل نظر كردند و بعد از پايان جلسات, امروز خود كودرون شيمَن بخاطر اينكه 100 در 100 حاضرين در جلسه از ايشان براي ادامه رهبري پشتيباني نكردند, از سمت رهبري حزب كناره گيري كرد.
زير فرم برگه مالياياتي نوشته از روي وژدان و شرف اطلاعات داده شود. احتمالاً بخاطر اعلام ارقام غلط در آينده جزاي قانوني نيز در انتظار رهبر سابق حزب چپ سوئد خواهد بود.
ميبينيد, به همين آسوني رفت كنار, نه دعوا راه افتاد نه لباس شخصي تو اداره ماليات ريخت كه مأموراي مذكور رو جرو واجر بكنند, نه روزنامه هائي كه اين خبر هارو به گوش ملت رسوندند تعطيل شد, نه نخست وزير و رهبرهاي ديگر احزاب مختلف سوئد سعي كردند از آب گل آلود حزب چپ ماهي بگيرند, تازه كاريكاتور هم ديشب كشيده شده نه سال هزارو نهصدو بوق كه يكي ديگه باشه ببندنش به رهبر حزب چپ !

Saturday, January 25, 2003

زنگ تفريح


تو کلاس درس معلم گفت: بچه ها امروز ميخوام بهتون بگم اولين دو آدم دنيا چطور بوجود آمدند. يکی از بچه ها گفت: خانم اونو ميدونيم. بگين سومين آدم دنيا چه جور بوجود آمد؟


خانمی به خانمی ديگر: ميدونی فرق حوا با زنهای ديگر چی بود؟ اون شوهرش آدم بود!


از مرد مجردی پرسيدند چرا زن نميگيری؟ گفت: زن من بايستی مثل ماه باشد ، گفتند يه زن خوشگل پيدا کن گفت: منظورم اينه که مثل ماه شبها بياد و روزها بره.


گدايی زنگ خانه پير زنی را می زند ،پير زن می گويد: باز آمدی گدايی. گدا: پس توقع داشتی بيايم خواستگاری؟


برو از پسر همسايه ياد بگير، همسن تو است شاگرد اول شده. شما که هم سن رئيس جمهورين چرا رئيس جمهور نشدين؟


   /)/)
   (';')
o(")(")

Friday, January 24, 2003

* سالروز تولد خسرو گلسرخي
خسرو گلسرخي متولد دوم بهمن ماه 1322 شمسي در شهر رشت است. در كودكي پدرش قدير را از دست داد. مادرش شمس اشريعه وحيد، او و برادر دو ساله اش فرهاد را به شهر قم نزد پدربزرگ مادري شان حاج شيخ محمد وحيد برد. وحيد، مرد مبارزي بود كه روزگاري در نهضت جنگل ، در كنار ميرزا كوچك خان جنگيده بود. خسرو توسط وي تعليم ديد و تحت تأثير مبارزات و نظرات وي واقع شد و حتي شعرهايي به نام "جنگلي ها" و "دامون" در اين رابطه گفت و نام فرزندش را نيز "دامون" گذاشت. (دامون به معني پناهگاه، و انبوهي و سياهي جنگل است). در سال 1341، پس از درگذشت پدربزرگش همراه برادرش فرهاد به تهران رفت و در اتاقي كرايه اي در محله امين حضور سكني گزيد. او شب ها درس ميخواند و روزها كار ميكرد.
خسرو در اين سالها، از ادبيات نيز غافل نبود دوران شكوفايي فكري و فعاليت چشمگيرش در مطبوعات را ميتوان در سالهاي 48 تا 52 كه سال دستگيريش توسط ساواك است دانست. اما كار جدي اش را در شعر از سال 45 شروع كرد. گلسرخي در سال 48 با عاطفه گرگين، دوست همرزمش ازدواج كرد و داراي فرزندي به نام "دامون" شد كه اكنون با مادرش عاطفه گرگين در پاريس زندگي ميكند. يك هفته بعد از دستگيري خسرو گلسرخي، عاطفه گرگين نيز كه به وسيله يكي از همكارانش از دستگيري خسرو آگاه شده بود دستگير شد و با به زندان افتادن او به ناچار سرپرستي فرزندش به برادرش سپرده شد.
خسرو گلسرخي در 29 بهمن ماه 1352، و عليرغم آن كه به خاطر بودن در زندانِ ساواك هرگز نميتوانست در طرح گروگان گيري رضا پهلوي شركت داشته باشد، صرفا به خاطر دفاع از عقايدش در دادگاه نظامي به اعدام محكوم و در ميدان چيت گر تيرباران شد.
وصيت نامه خسرو گلسرخي:
من يك فدائي خلق ايران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چيز ديگري نيست. من خونم را به توده هاي گرسنه و پابرهنه ايران تقديم ميكنم. و شما آقايان فاشيست ها كه فرزندان خلق ايران را بدون هيچگونه مدركي به قتلگاه ميفرستيد، ايمان داشته باشيد كه خلق محروم ايران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت. شما ايمان داشته باشيد از هر قطره خون ما صدها فدايي برميخيزد و روزي قلب شما را خواهد شكافت. شما ايمان داشته باشيد كه حكومت غيرقانوني ايران كه در 28 مرداد سياه به خلق ايران توسط آمريكا تحميل شده در حال احتضار است و دير يا زود با انقلاب قهرآميز توده هاي ستم كشيده ايران واژگون خواهد شد.
شاعر و نويسنده خلق ايران ، خسرو گلسرخي


"هيچ كس از زندگي در كنار زن و فرزند گريزان نيست. من مثل هر انساني زندگي را دوست دارم و دوست دارم مثل هر پدري رنگ چشمان فرزندم را ببينم. اما راهي را كه انتخاب كرده ايم بايد به پايان ببريم. مرگ ما حيات ابدي ست. ما ميرويم تا راه و رسم مبارزه بماند. اگر من ندامت نامه بنويسم، كمر مبارزان را خرد نكرده ام؟"

Thursday, January 23, 2003

* خواب هم خوابهاي بچگي
اوايلي كه از ايران آمده بودم فرنگ, بعضي شب ها خواب هاي عجيب غريب ميديدم. خواب ميديدم با پاي خودم برگشتم تهران, اونجا تازه يادم مي افتاد اي دل غافل, من از دست جنگ و سربازي فرار كرده بودم! از وحشت, سراسيمه از خواب ميپريدم. دور و برم رو نگاه ميكردم تا مطمئن شم خواب بوده و توي ايران نيستم! يا خواب ميديدم مأموراي دولت رد پامو پيدا كردن و دنبالم هستند, مثل شستير ميدويدم كه اونها بهم نرسند. از خواب كه بيدار ميشدم, از قبل از رفتن به خواب بيشتر خسته بودم.
يك مدت كه ديدم اين خوابها دست از سرم بر نميدارن گفتم برم پيش يك دكتر روانپزشك و ماجرا رو براش تعريف كنم, اما رو حساب جووني و كم تجربه گي, هر بار رأي خودم رو زدم چون ميترسيدم دكتر بگه رواني شدي. به مرور زمان و بعد از ازدواج خواباي گانگستري ديگه تركم شده بود, تا ديشب كه باز خواب هچل هفت ديدم. خواب ديدم رفتم ايران, همه چيز تغيير كرده. نه خيابونا نه ساختمونا, هيچي برام آشنا نيست. رفتم در خونمون تو تهرون, يكي ديگه در رو باز كرد, گفتم: اينجا خونه ماست, شما كي هستيد؟ يارو كه درو باز كرده بود گفت: ما تورو نمي شناسيم, حتماً آدرس رو عوضي آمدي. خونه هر كدوم از فاميلا رفتم در زدم, يك عده ديگه اونجا بودن! خلاصه هيچكسي منو يادش نمي آمد. عيال خودم چهل پنجاه واحد از درساش حول و حوش روان بوده. براش ماجرا رو گفتم و ازش پرسيدم, فكر ميكني دليلش چي ميتونه باشه؟ نه گذاشت نه برداشت گفت: اينترنت

Tuesday, January 21, 2003

* مادر بزرگ(پدري)
بعد از چند باري مريضي سخت و پادرد و كمردرد و....,واسه يه مدتي آمد خونه ما. خيلي مومن بود و از كله سحر كه بيدار ميشد نماز و دعاش به راه بود. عصرها هم ميرفت سراغ دوستاش كه برن مجلس دعا خوني و حديث و روايت و ... هميشه از سر سفره هاي نزري براي من قاقا(نخودچي و كشمش و...) مي آورد و وقتي ميديدمش ميداد بهم و ميگفت: مادر قربونت بره اينارو بخور دعا خوندست, بذار بلا ملا نياد سراغت. مامانم از اينكه مادربزرگم هر روز به من هله هوله ميداد ناراحت بود, يكبار به من يواشكي گفت: وقتي برات قاقا مياره بگو مرسي من نميخوام, چون دندونام خراب ميشه! يادمه اون روز تا مادربزرگم پاشو گذاشت توي خونه, دويدم جلو و گفتم: مرسي من نميخوام, چون دندونام خراب ميشه. مادربزرگم گفت: مامانت يادت داده اينو بگي؟ منم گفتم: بله مامانم گفت بگم. عصري تا بابام از اداره رسيد خونه, مادربزرگم بهش گفت: يالا منو ببر برسون خونم, بَسَسمه حالم خوب شده! بابام گفت چي شده مادر؟! مادربزرگم گفت: من اين همه دعا ميخونم و فوت ميكنم به زن و بچه تو كه بلا ازشون دور بشه, اونوقت زنت پشت سر من ميشينه به بچت درس ميده كه از ننه بزرگت چيز نگير ميخواد دندونات رو خراب بكنه!
مامانم اينو كه شنيد انگار آتيشش زده باشند گفت: اميدوارم همون قرآن بزنه به كمرت اگر دروغ بگي, بعدم گفت بچه خودمه هر چيزي دلم بخواد يادش ميدم و زد زير گريه. اونشب تا باباي بيچاره من موفق بشه بين زن و مادرش صلح برقرار بكنه, هفت هشت كيلو وزن كم كرد. فرداش به مادربزرگم گفتم چرا مامانم رو عصباني كردي كه با قرآن بزنه به كمرت؟! مادربزرگم گفت: اين يك جور نفرينه كه آدما عصباني كه ميشن ميگن. ديگه از اون روز تا مدتها, هر كسي به من ميگفت بالا چشمت ابرو هست ميگفتم: اميدوارم قرآن بزنه به كمرت.
ساليان بعد از مرگ مادربزرگم, يك روز رفته بوديم سر خاكش. يك ملا(تعجب نكنيد موضوع مال قبل از انقلاب هست)داشت دعا ميخوند و مامانم اشك ميريخت. يك دفعه بي اختيار گفتم: اميدوارم قرآن بزنه به كمرت. اينو كه گفتم مامانم كمي مكث كرد, بعد همچين شيون ميزد كه آخونده متن دعا يادش رفت.
اين داستان رو گفتم تا برسم سر اصل مطلب. توي تقويم من براي هر هفته يك ضرب المثل يا يك جمله پر معني از آدما و كشورهاي مختلف نوشته. از اين به بعد اونائيش كه به فارسي برگردونيش معني بده رو اينجا مينويسم.
اوليش: اگر سر چيزاي كوچيك عصباني ميشي, پس خودت هم از اونا بزرگتر نيستي!


Alf Henriksson


   /)/)
   (';')
o(")(")

Monday, January 20, 2003

* وزير آموزش و پرورش: ترك تحصيل يك ميلون و چهارصد هزار دانش آموز رقم خيلى خوبى است!
همشهرى: چند وقت پيش آمارى ارائه شد كه در سال گذشته يك ميليون و چهارصد هزار دانش آموزدر كشور ترك تحصيل كرده اند. خب آمار بالايى است كه بازتاب زيادى هم داشت. در باره اين ترك تحصيل ها بگوئيد.
وزير: در چه مقطعي؟
همشهرى: در مقاطع ابتدايي، راهنمايى و متوسطه
وزير: يعنى اگر يكصد نفر در دوره ابتدايى ثبت نام كرده اند هنگامى كه به مرحله اخذ ديپلم رسيدند به فرض در اين فاصله زماني، تعدادى از آنها ترك تحصيل كرده اند؟
همشهرى: بله
وزير: خب اين رقم بالايى نيست و كمتر از ده درصد مى شود و اصلا عدد بالايى نيست.
همشهرى: ببينيد. آمار ترك تحصيل دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصيلى در يك سال يك ميليون و چهارصد هزار نفر گزارش شده است.
وزير: خب اين رقم بالايى نيست.. اين آمارى كه ذكر كرديد نسبت به هفده ميليون دانش آموز هشت درصد مى شود كه هشت درصد رقم بسيار خوبى است. چون خيلى بيش تر از اين رقم است.
همشهرى: هشت درصد در مقايسه با كجا رقم خوبى است
وزير: در مقايسه با هر جا ....
سايت روشنگري


خروس سحري

بخوان اي خروس سحري
                            بخوان
به روز تيره ما بخوان
به شهر خفته ما بخوان


بخوان اي خروس سحري
اينان را بنگر كه چگونه
              لنگان لنگان پا مي كشند
تيرگي را بر دلهاشان نشانده
              دوستي را در پستوها نهفته اند
و از خواب شرم آور خود بيدار نمي شوند


بخوان اي خروس سحري
بخوان كه دم بيداري رسيده
بخوان تا مگر به بانگ تو
              خورشيد را دوباره يادي از ما آيد
                            سپيده اي ديگر سر زند
                                          و خون در رگها بجوشد
م.م

Sunday, January 19, 2003

* فستيوال بين المللي فيلم گوتنبرگ / سوئد
از 24 ژانويه فستيوال بين المللي فيلم گوتنبرگ در سوئد آغاز ميشه. امسال قرار است 9 فيلم بلند و 4 فيلم كوتاه از ايران نمايش داده بشه, همچنين 8 فيلم كوتاه ديگه كه كارگردان فيلمها, ايرانياني هستند ساكن سوئد و چند كشور ديگر اروپائي. امسال در فيلم هاي ايراني بيشتر به مسائل زنان پرداخته شده. فيلم <<زندان زنان>> ساخته منيژه حكمت كه از پر سر و صداترين فيلمها در سال گذشته در ايران بوده, با حضور فيلمسازش به نمايش در مياد. فيلم<<بماني>> ساخته داريوش مهرجوئي كه به خودسوزي زنان در لرستان مي پردازه. فيلم <<من ترانه پانزده سال دارم>> ساخت رسول صدر عاملي فيلم انتخابي ايران براي جايزه اسكار. فيلم <<خانه روي آب>> ساخته بهمن فرمان آرا و فيلم <<ارتفاع پَست>> از ابراهيم حاتمي كيا از جمله فيلمهاي ديگيه اين جشنواره هستند.
مسئول اين جشنواره خانم يانيكه اوهلوند دوبار تا به حال در فستيوال هاي ترتيب داده شده در ايران مثل فستيوال فجر شركت كرده و از نزديك با سينماي ايران آشنا هست. فيلم هائي كه در جشنواره سوئد بنمايش در ميان به انتخاب ايشون است. مسئله اي كه سينماي ايران را براي دست اندركاران فستيوال جالب كرده, به مسائل انساني و اجتماعي پرداختن در موضوع فيلمهاست و اينكه كمتر دنبال اِفِكت هنري سينمائي و خرج هاي عظيم هستند. معتقدند مسائل انساني در همه جاي دنيا بيننده داره, از جمله سوئد.
تعداد بازديد كننده هاي جشنواره بسيار زياد است, بطوري كه هر ساله حدود صدهزار نفر از جاهاي ديكر براي شركت در فستيوال به يوتبوري مسافرت ميكنند. اين فستيوال به هيچ جائي وابسته نيست. براي كساني كه ميخواهند از بخش فيلم هاي فارسي ديدن بكنند, ميتوانند بروشورهاي مخصوصي كه در كتانجانه ها و محل هاي فرهنگي موجود هست را جهت اطلاع از روز و ساعتهاي پخش فيلم ها تهيه بكنند.

Friday, January 17, 2003

* ما كابوس مشتركي را خواب مي بينيم و از فريادي مشترك بيدار ميشويم.
نويسنده يك وبلاگ ديگر به اسم رنگين كمان در روز سه شنبه گذشته دستگير شد.
جواد فارغ التحصيل رشته مهندسي صنايع دانشگاه صنعتي اميركبير است. او پيش از اين نيز توسط دادگاه انقلاب و به اتهام همكاري با انجمن اسلامي دانشجويان و نهضت آزادي بازداشت و محاكمه و سرانجام تبرئه شده بود. وي همچنين پس از جنايت كوي دانشگاه، در شرايطي كه در حال طي دوره خدمت وظيفه بود، به شركت در ناآراميها متهم و در دادسراي نظامي محاكمه شد، كه در اين مورد هم سرانجام حكم تبرئه وي صادر گرديد. ماموراني كه با حكم جلب به منزل وي مراجعه كرده بودند، اظهار داشتند كه از طرف شعبه 5 دادسراي نظامي اعزام شده اند، ولي پس از مراجعه اقوام وي به اين شعبه، به آنان اعلام شد كه چنين شخصي در آنجا بازداشت نيست. ساعاتي بعد از دستگيري, در تماس تلفني با منزل از ادامه بازداشت خود خبر داد. وي همچنين برخورد بازجوها با خود را مناسب و محترمانه توصيف كرد.
متن كامل خبر
در صورت تمايل اينجا ميتوانيد اعتراضتان را اعلام كنيد

Thursday, January 16, 2003

* دوست
بزرگ بود
و از اهالي امروز بود
و با تمام افق هاي باز نسبت داشت
و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد.


صداش به شكل حزن پريشان واقعيت بود.
و پلك هاش
مسير نبض عناصر را
به ما نشان داد.
و دست هاش
هواي صاف سخاوت را
ورق زد
و مهرباني را
به سمت ما كوچاند.


به شكل خلوت خود بود
و عاشقانه ترين انحناي وقت خودش را
براي آينه تفسير كرد.
و او به شيوة باران پر از طراوت تكرار بود.
و او به سبك درخت
ميان عافيت نور منتشر مي شد.
هميشه كودكي باد را صدا مي كرد.
هميشه رشتة صحبت را
به چفت آب گره مي زد.
براي ما، يك شب
سجود سبز محبت را
چنان صريح ادا كرد
كه ما به عاطفة سطح خاك دست كشيديم
و مثل لهجة يك سطل آب تازه شديم.


و بارها ديديم
كه با چقدر سبد
براي چيدن يك خوشة بشارت رفت.


ولي نشد
كه روبروي وضوح كبوتران بنشيند
و رفت تا لب هيچ
و پشت حوصلة نورها دراز كشيد
و هيچ فكر نكرد
كه ما ميان پريشاني تلفظ درها
براي خوردن يك سيب
چقدر تنها مانديم.

هشت كتاب, حجم سبز
سهراب سپهري

Tuesday, January 14, 2003

* وودي آلن يك جمله گفته كه من در سنين 14 / 15 سالگي شنيدم, در رابطه با مرگ هست. هميشه زماني كه صحبت از مرگ و مير پيش مياد, يا اينكه از كسي ميشنوم ميگه جون آدم به موئي بسته است, جمله وودي آلن رو براش ميگم. گفته بود: "مهم نيست مرگ كجا و يا چه موقع به سراغ من مياد, مهم اينه كه وقتي مياد من اونجا نباشم". امروز يك فلَشِ جالبي ديدم كه نشون ميده حتي زماني كه خودت رو در امنيت كامل احساس ميكني, ميتونه ..........
اينجا رو كليك كنيد!
توضيح: مثل اينكه سرور اين روس ها هم گاهي كار ميكنه گاهي نميكنه (لينك بالا به يك سايت روسي است). زماني كه ديديد كار نميكنه اينجا رو سر بزنيد و به چشم خودتون ببينيد دوره آخر زمون نزديك شده!

Sunday, January 12, 2003

* هزينه درمان مردم ايران پنج برابر كشورهاى اروپايى است
معاون توسعه و مديريت منابع وزارت بهداشت گفت: مردم ايران با تامين 50درصد هزينه هاى بهداشت و درمان بيش از مردم کشورهاى اروپايى که حداکثر 6/10 درصد اين هزينه ها را به عهده دارند، بار هزينه هاى درمان را بر دوش مى کشند. دکتر محمدجعفر قائم پناه، در همايش مديريت منابع در بيمارستان ها افزود: طبق برنامه سوم توسعه بايد 207مدير بيمارستان با تخصص مديريت داشته باشيم؛ اما اين تعداد در حال حاضر از 67 نفر تجاوز نمى کند. او بااشاره به اين که ضريب اشغال تختهاى بيمارستان در کشور 57 درصد است، گفت: اين رقم کمتر از سطح 70 درصد تعيين شده در برنامه دوم توسعه است . همچنين دکتر مسعود پزشکيان در اين همايش گفت : اگر يک بيمارستان ،کلينيک و يا درمانگاه با تمام تجهيزات ساخته شود، اما مسئولان آن پاسخگوى بيمارانى که مشتريان اصلى آنها هستند،نباشند، اين مرکز درمانى کارايى لازم را ندارد
سايت روشنگري
آقاي دكتر محمد..., اون 50% رو نميگفتي بهتر نبود؟ حالا از ما بهترونا ميفهمن 80% نبوده!! در ضمن چه عجله اي داريد واسه مدير و مديرييت؟! هنوز 67 نفر مونده, كو تا اينام مهاجرت كنن خارج!! البته اگر مدير از مدل آقازادها نباشند. در مورد ضريب اشغال كه همچين محكم ميگي 57%, اونائي كه از بي پولي پشت در بيمارستان ها مردن رو هم حساب كردي؟ اگر اونا رو هم بريزي روش اونوقت اون 70% تعيين شده در برنامه دوم توسعه تون رو بايد ........
آقاي مسعود پزشكيان هم كه خودش يك پزشك لازم داره, چون داره غيب ميگه!!
اما اگر واقعاً ميخواهيد يك خبر تكاندهنده بخونيد, بفرمائيد اينجا .

Saturday, January 11, 2003

* در كارتان بيشتر به احتمالات فكر بكنيد!
حدود چهار سال پيش شركتي كه من توش كار ميكنم, سفارش چندتا خط توليد اتوماتيك به ارزش خداد ميليون كرون گرفته بود. رسم بر اين است كه متخصصين از هر قسمت(الكترونيك, كامپيوتر, مكانيك, هيدروليك, اقتصاد و...) دور هم چند نوبت جمع ميشن و تبادل نظر ميكنن. يك نفر از هر تيم كه تجربه بيشتري دارن به عنوان (پيدا كنيد لغت فارسي را)Coordinator , پروژه را در دست ميگيرن و بعد از توافق هاي لازم, هزينه ساخت به سفارش دهنده تسليم ميشه.
طبق سفارشي كه از مشتري داشتيم, قرار نبود كسي در محدوده اطراف ماشينهاي(Robot) در حال كار وارد بشه. بر طبق قانون حفاظت در محيط كار كه در سوئد از بقيه جاهاي دنيا سختگيرانه تر هم هست,« نبايد به هيچ دليلي كارگران يا تكنسين هاي در محيط كارخانه را در معرض كوچكترين خطر جسمي قرار داد» . بعد از اينكه پروسه ساخت شروع شد, يك سري هزينه اضافي بر اثر بالا رفتن قيمت مواد اوليه (يك شركت ژاپني كه كارت مادر و كمپوننت الكترونيك ميساخت آتش گرفته بود و باعث شد توليد كننده ديگري كه اون هم ژاپني بود قيمت رو بالا ببره.در ضمن تهيه مواد اوليه را شركت ما روي اصل JIT مي كند) برامون بوجود آمد. بدليل اينكه قرارداد نوشته شده بود, نميشد طلب پول بيشتري كرد. تصميم گرفتيم به طريقي خرجمان را از آنچه برآورد شده بود پائين تر ببريم. پيشنهادهاي مختلفي داده شد كه بعضياش عملي بود, از جمله من گفتم اگر ما به جاي اينكه اطاقك كالوانيزه براي پوشش محيط كاري روبوت ها طراحي و بسازيم, از يك كمربند فتوسلي اطراف هر روبوت سل استفاده بكنيم, بصورتي كه به محض قطع نور بين دو نقطه كنترل دستگاه ها رو از كار بيندازه, حدود بيست درصد از اضافه هزينه رو جبران ميكنيم. در ضمن تأكيد كردم كه تردد در اطراف ماشينها طبق گفته مشتري نيست. بعد از كلي بالا پائين كردن, پيشنهاد از طرف مهندسين امور حفاظتي پذيرفته شد. پنج ماه طول كشيد تا شركت ماشين ها را ساخت و در محل نسب كرد و تست شده تحويل داد. سه سال و خورده اي گذشته بود كه يك روز در يكي از كارخانه هاشون وقتي يكي از كارمندها كه سرش با فلانجاش بازي ميكرده از وسط دو نقطه كنترل رد شده بود, روبوت از كار نمي افته و از شانس بد ما در پوزيشن(حالت) نزديك به آقا بوده و ميزنه محكم به ملاجش و درازش ميكنه رو زمين( البته نمرد). آقا/خانمي كه شما باشيد تو اين مملكت به آمبولانس كه زنگ بزني هميشه آجان(پليس) هم دنبالشون ميارن. پليس گزارش نوشت و كلي تحقيقات در مورد اينكه چجوري شده كه ماشينه واي نستاده( نه ايستاده). سر اين حادثه شركته از ما شكايت كرد و چندين ميليون كرون خسارت از شركت طلب كرد.بعد از كلي تحقيقات, معلوم شد علت واي نستادن روبوته اين بوده كه از يك پنجره كه در بالاي ديوار كارخونه وجود داشته در ساعاتي از روز نور خورشيد تابيده به يكي از فتوسلها و فتوسل ه در اون زمان ها كه نور خورشيد روش بوده در مقابل قطع نوري كه قرار بوده اگر بهش نتابيد سيستم رو از كار بياندازه بي تفاوت و كور شده بوده, آقاهه هم درست از كنار اون رد شده بود. دادگاه حكمش رو بعد از چند ماه اخيراً اعلام كرد و در كل شانس آورديم.دادگاه شركت را از دادن خسارت معاف كرد, ولي گفت بايد تمام فتوسل ها را عوض بكنيد و از مدلي انتخاب بكنيد كه در مقابل نورهاي ديگر بي تفاوت باشه. حالا تمام خط توليد هاشون, چه اونائي كه در معرض نور خورشيد هستن چه نيستن را بايد فتوسل هاشون رو عوض بكنيم. خلاصه اون پنجره لعنتي اگر نبود امروز شركت مجبور نبود دو سه برابر اون بيست درصدي كه صرفه جوئي كرده بود رو خرج بكنه, تا قاضي راضي بشه. البته اينكه قانون پشتيبان كارگر و كارمند است خوبه و حق با قاضي هست, ولي من هم يك جورائي بايد جلوي زبونم رو مخصوصاً كه نفع شخصي هم نداشت ميگرفتم.

Thursday, January 09, 2003


خورشيد در آسمون سوئد, جزيره هاي اطراف استكهلم وسط دريائي كه ميشه روش راه رفت, آهنگ هتل كاليفرنيا, بوش كه به كره شمالي باج ميده تا تشكيلات اتميش رو توسعه نده و صدام حسين رو كه هنوز معلوم نيست تشكيلات اتمي داره يا نه تهديد به جنگ ميكنه, سربازهاي روسيه كه حالا ديگه در كويت مانور ميدن و از شدت گرماي شن ها چسب كف چكمه هاشون ول كرده, پيروزي چند هفته پيش يك واكسي در انتخابات رئيس جمهوري برزيل, دماغ مايكل جكسون, مردم گرسنه, عجب دنيائي داريم!!!!!!

Tuesday, January 07, 2003

* نسل چهارمى هاى ويولون زن
اين كوچولوها كه ويلون مى زنند، نسل چهارمى ها هستند. نسل اولى ها انقلاب كردند، سرشان كلاه رفت. نسل دومى ها را روحانيون حاكم يا در گورهاى دسته جمعى جا دادند، يا آواره كردند، يا به اعتياد و فحشا و تن فروش، يا در تنور جنگ سوزانند و يا معلول و مجروح كردند تا ذره ذره و در همه عمرشان بميرند. ابعاد فاجعه چنان عظيم است كه نسل سومى ها از پدرانشان به عنوان «نسل سوخته» ياد مى كنند. نسل سومى ها دانشجويان معترضى هستند كه زير بمباران شديد تبليغاتى فقيهان پرورش يافتند و بزرگ شدند و حالا آزادى انديشه و بيان، جامعه مدني، حق تشكل مستقل و..... همراه با عدالت در بهره بردارى از فرصت هاى پيشرفت، كمترين خواست هاى آنان است. نسل سومى ها وقتى اندازه كوچولوهاى ويلون زن دراين عكس بودند، تنها چيزى كه به گوششان مى رسيدة صداى قرآن بود و مجبور بودنددر مدارس سرود انجزه انجزه بخوانند. از آن نسل، طغيان كنونى برخاست كه شاهديم، سوال اين است: نسل چهارمى ها كه با نواى دلنشين ويولون شروع كرده اند به كجا خواهند رسيد و چه خواست هايى را مطرح خواهند كرد؟
سايت روشنگري
وقتي متن بالا رو خوندم, دلم بيشتر به حال خودم و نسلي كه من از اون هستم سوخت. نسلي كه بقول نسل سوميا «نسل سوخته» نام گرفته. نسلي كه با تمام وجودش بار پس لرزه هاي انقلاب رو به دوش كشيد! شايد من جزو اون دسته از هم نسلي هام هستم كه بيشترين شانس رو آورده, چرا كه جزو دسته آواره ها هستم. آواره اي كه بيشتر از اوني كه خودش رو آواره بدونه, دلتنگ ميبينه. ولي دلتنگي در مقايسه با كساني كه در زندانها ساليان سال از عمرشون تباح شد, يا به جوخه هاي اعدام سپرده شدند و اونهائي كه در تنور جنگ سوختند هيچ به حساب مياد. از طرفي هر چه بود گذشته و امروز رو بايد دريابيم. نسل سوميا و چهارميا و نسلهاي آينده و تنها از «نسل سوخته» بايد براي درس عبرت ياد كرد.
سقايي مست
              در كوچه مي خراميد:
                                          آب......

Sunday, January 05, 2003

* ژيلا مساعد
چند باري, نويسنده و شاعراي سوئدي زبان را معرفي كردم و براي آشنائي بيشتر دوستان با سبك شعر در سوئد, ترجمه چند شعر را هم نوشتم. فكر كردم اينبار مختصري در مورد يك شاعر(شاعره)ايراني تبار كه چند مجموعه شعر نيز به چاپ رسونده بنويسم!
ژيلا مساعد متولد سال 1327 در يك بيمارستان كوچك زرتشتي بنام ورجاوند, در تهران است.
شعر گفتن را از 15 سالگي آغاز كرد كه در همان زمان در مجلات و روزنامه هاي ادبي ايران چاپ مي شد. چند سالي همكار برنامه كودك راديو و تلويزيون بود.
كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان, سه نوار موسيقي با شعرهاي ژيلا منتشر كرد. در سال 1364 هم زمان با چاپ كتاب شعرش در ايران به كشور سوئد آمد.
از سال 1996 به زبان سوئدي هم مي نويسد و كتاب چاپ مي كند. مقالات او در روزنامه هاي صبح و عصر سوئد انتشار مي يابد.
در سال 1997 بورس ادبي گوستاو فرودينگ را دريافت نمود كه براي اولين بار به يك شاعر غير سوئدي تعلق مي يافت. در سال 1999 جايزه ي سراسري ABF سوئد را نيز دريافت نمود.


سرخ جامه اي كه منم
از جبال سرگشتگي
به تو مي نگرم
از وراي كوه لاجورد
نامت را
هفت هزار بار
زمزمه مي كنم
در تنهائي
در جمع
درشهري بيگانه
تا جرئت اساطيري ات
دوباره به رگهاي من
بازگردد.
خدائي سرخ جامه ام
كه به دنبال عدالت
شمشيري از عشق
و پيامبري از كلمه
ساخته ام
پيراهني از
دانايي بتن دارم
و روًيايم
زائيدن دوباره ي
چونان تويي است.


خانه موقت
هنوز
پرده هايم را نياويخته ام
پنجره هايم عريانند
هنوز مي پندارم
شايد اينجا ماندني نباشم
اما سرزمينم همچنان
در زير بار ظلمت و زور است
و من نمي خواهم
كه شيشه هاي خانه ام
پرده پوش تنهائي ام باشند
نمي خواهم
كه امنيت موقت اين خانه
دچار فراموشي ام كند
سال هاست
كه پير در كنار تو
از خواب بر مي خيزم
نامم را از تو مي پرسم
و چهره ام را
با كلمات مهربان تو مي شويم
زيرا كه در سرزمينم هنوز
ديوانگان
بر اسبان سترون جهل مي رانند
و قانون,
بوي قدرت و مرگ مي دهد.

شعرها از مجموعه سرخ جامه اي كه منم
توضيح: تصوير بالا هيچ ارتباطي با ژيلا مساعد ندارد.

Friday, January 03, 2003

* سال 2003 !
شروع سال, جاتون خالي با عده اي از دوستان دور هم جمع شديم. چندتا از آقايون شرط بستيم, ساعت كه دوازده شد هر كسي يك فشفشه (فشفشه ها از يك مدل بود) هوا بكنه و اوني كه فشفشه اش بالاتر ميره بازنده است ( توجه كرديد, بالاتر= بازنده) . هيئت داوران هم تشكيل شده بود از خانم هاي خودمان. بازنده بايد تا تعطيلات تموم نشده بقيه رو به سينما و شام دعوت بكنه. تمام برنده ها دلشون از خنده به حال بازنده كباب شده بود. فشفشه منو انگار تهش نشادور زده بودند!


   /)/)
   (';')
o(")(")


HOME

2002                                                                 AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2003  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2004  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2005  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2006  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2007  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2008  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2009  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2010  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2011  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2012  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC

                                                                                                                 





Balatarin