PERSIAN WEBLOG

آبنوس             



.من از ادراک خويشتنم.  تو از ادراک خويشتنی.  ما از ادراک خويشتن خويش

My Facebook   ::   صـحـنـه   ::     معلومات عمومي   ::   RSS feed   ::   RSS feed   ::  نـامــه  ::  

Wednesday, February 28, 2007

*
28 فوريه 1881 نيروهاي روسيه شهر تاريخي مرو را تصرف و ضميمه قلمرو آن كشور كردند. مرو بارها حاكم نشين خراسان بزرگ، از شهرهاي باستاني ايران و مهد فرهنگ ايراني و احياء زبان و ادبيات فارسي بود و سامانيان بزرگترين كتابخانه عمومي را كه الگوي كتابخانه هاي امروز جهان شده است در آنجا تاسيس كرده بودند. كتابخانه مرو در عين حال بزرگترين كانون پژوهشي قرون وسطا و نيز مركز تاليف و ترجمه و تكثير كتاب به زبان فارسي بود. روسها قبلا بخارا و خيوه را تصرف كرده بودند. دولت وقت تهران دو واحد نظامي براي دفاع از مرو به فرماندهي دو شاهزاده قاجار روانه ساخته بود كه بين راه در حوالي قوچان، ميان اين دو شاهزاده اختلاف شخصي بروز كرد و به علت رنجش يكي از آنان از ديگري و بازگشت، ماموريت به اجرا در نيامد!.
استالين هنگام مرز بندي مجدد و ايجاد جمهوري هاي آسياي ميانه برحسب مليت و زبان محلي، مرو و بخارا را به تاجيكستان پارسي زبان نداد كه مبادا روزگاري با ايران و افغانستان، بارديگر امپراتوري ايران را تشكيل دهند.
تهران نه تنها اعتراضي به اين تقسيم بندي استالين نکرد بلکه در صدد بر نيامده تا تلفظ عاميانه « عشق آباد » را اصلاح كند و دست كم از روزنامه ها بخواهد تا آن را با رسم الخط درست « اشك آباد » بنويسند كه بناي آن مربوط به دوران اشكانيان است.
منبع: معلومات عمومي

بزودي از حال و احوال, اوضاع سياسي و اقتصادي, پيشرفت علم و صنعت در جهان خواهم گفت. اين چند وقت را با عهد و عيال بايد باشم كه مسافرت مجردي بعدي گارانتي اش را حفظ كنه :)

Thursday, February 22, 2007

*
امروز ديگه بلاگر دسترسي به وبلاگم را غير ممكن كرد, و مجبور شدم سيستم را به ورژن جديد ترنسفورم بدم. نميدونم به چه دليلي بلاگر آرشيو را در ترانسفورم آپديت نميكنه؟! خودم آرشيو را دستي درست كردم. و چون بنده تنبل تشريف دارم, آرشيو براي تمام سال 2007 را يكجا درست كردم. شايد به همين بهانه تا آخر سال براتون بلبل زبوني كنم.
بچه كه بودم عجيب از اسم علي خوشم مي آمد. چندين بار هم به پدر و مادرم غر زدم كه چرا اسم من را علي نگذاشتيد. بعد كه كمي پا به سن گذاشتم, ديگه اسم زياد برام مهم نبود و بقول معروف بي خيالش شده بودم. البته انقلاب ايران هم در فروكش دادن اين بي خيالي بي تأثير نبود. الآن 44 سالمه. چند ماه پيش بر حسب اتفاق با يك پسري آشنا شدم كه اسمش علي است. خوشگل و خوش هيكل, دانشجوي سال دوم رشته مكانيك است. شخصيت و رفتار اين پسر با من كاري كرده كه از صميم قلب دلم ميخواد دامادم بشه! 25 سالش است. چندبار براي اينكه ببينمش رفتم پيش برادرش. بيشتر وقتها خونه آنهاست. امروز به برادرش گفتم علي نمي خواد ازدواج بكنه؟ گفت علي بر عكس من اينقدر محجوب و كم حرف است كه اگر آدم هايي مثل تو براش دست بالا نزنن, تا آخر عمرش مجرد ميمونه. صداش زد و گفت علي جان فلاني ميپرسه نمي خوايي ازدواج كني؟ گفت: عشق خريدني نيست, و دل دادني نيست. زمان و مكان بايد با هم جور باشن.
ميخوام با عيال حرف بزنم, و اگر موافق بود ترتيبي بدم كه دخترم و علي همديگر را ببينن. بعد هم بايد دعا كنم زمان و مكان آنروز جور باشه كه اين دوتا به هم علاقه مند بشن. چون نميخوام خودم بصورت مستقيم آرزوم را عنوان كنم. احساس عجيبي دارم.

Tuesday, February 20, 2007

*
سفورا و ملودي از گروه موسيقي آبجيز از جمله بچه هايي هستند كه بين ايرانيان مقيم سوئد محبوبيت زيادي پيدا كردند. كارشون زمين تا آسمون با موسيقي لس آنجلسي فرق ميكنه. در دوكلام ميگم كه خيلي باحاله. من يكي كه عاشق كاراشون هستم. با هم ويدئوي ادعا را نگاه مي كنيم, و اگر 44 دقيقه از وقت گراميتون را اختصاص بديد به صحبت هاشون, مطمئن هستم كه همين فردا سي ديشان را تهيه خواهيد كرد.
سايت آبجيز

Sunday, February 18, 2007

*
صحيح و سالم برگشتم. عيال و بچه ها خيلي نگران من شده بودند. روز چهارشنبه چهار روز بعد از اينكه در S:T ANTON بودم يك بهمن آمد و دوتا سوئدي را به كشتن داد. البته من همان موقع دهه پاييني بودم, و مشغول آبجو خوري و حمام آفتاب ميگرفتم, تلفن را هم بسته بودم كه از دنيا بي خبر باشم. پشت سر مرده حرف زدن نداره, ولي مقصر خودشون بودن. بدون اينكه تجهيزات لازم را همراه داشته باشن, راه افتادن و رفتن پيست نكوبيده كه اصطلاحاً در فرنگ بهش ميگن آف پيست تا اسنوبورد بازي كنن. چندتا سوئدي كه با آنها هم گروه بودن را ملاقات كردم. بيچاره ها حالشون آنقدر گرفته بود كه داشتن جول و پلاسشون را جمع ميكردن برگردن سوئد. من خودم را زدم به آن راه كه يعني من فقط سوئدي بلدم حرف بزنم ;) در S:T ANTON اولين مدرسه اسكي دنيا در سال 1901 افتتاح شده. بيشتر دانش آموزان انگليسي هاي پولدار بودن. شايد بد نباشه بگم كه S:T ANTON در غرب اتريش واقع شده. خلاصه كه اين يك هفته مثل برق گذشت. حالا نوبت اسكي با بچه هام است. ولي همين توي سوئد سر و تهش را هم ميارم. هركسي ميفهميد من اصليتم ايراني است از حال احمدي نژاد ميپرسيدن. من هم مي گفتم حالش خوبه, و هنوز دنبال انرژي هسته اي است. يك شب توي بار نشسته بودم, و زل زده بودم به مردم. يواش يواش دوروبرم شلوغ شد, يكي پرسيد از كجا آمدي, و اين طرفها چكار ميكني. گفتم از ايران ميام, و در سوئد زندگي ميكنم. يك آقاي ميانسال گفت: به نظر من موضوع بحث امشب را اختصاص ميديم به ايران. چندتا هم بهش رأي دادن, و جلسه را رسمي اعلام كردن. يكي از شاه گفت, كه از نزديك ديده بودتش و از يال و كتلش گفت. از من پرسيد چرا شما اينقدر بد صليقه بوديد كه خميني را بجاي شاه انتخاب كرديد. يك كمي مكث كردم, بعد ديدم اصلاً حالش نيست روزه بخونم. گفتم حق با توست. بعد هم يواشكي خودم را از ميون جمع محو كردم.
امشب خسته هستم. بعداً اگر حالش را داشتين براتون چندتا از شيطون بازيام را تعريف ميكنم.

Saturday, February 10, 2007

*
براي چند روز ميرم اسكي. عيال بهم اجازه داده تنهايي برم تا به اين شكل هم قدردانيش را از بابت ايثارگري هام در مدت مريضيش نشونم بده, هم اينكه از پكري اخير فك و فاميل در بيام. بچه ها به مناسبت هفته ورزش چند وقت ديگه يك هفته تعطيل هستند. اگر قسمت باشه و پام توي اين چند روز نشكنه با آنها هم برنامه اسكي دارم. يكي از دوستان در مورد فستيوال فيلمهاي قزوين برام ايميل داد و نوشته بود:
1: كون بلبلي (كمدي)
2: كون صورتي (انيميشن)
3: كون پاره (جنگي)
4: تنها كون كافي نيست (عشقي)
5: كون خور (ترسناك)
6: كون برهنه (سكسي)
7: شهر كونها (مستند)
8: رد كون (پليسي)
9: پسري با كون بي سوراخ (تخيلي)
10: عجب كوني داري پسرم (خانوادگي)
11: به خاطر يك لپ كون (وسترن)
12: خاله كوني (كودكان)
13: كون قرمزي (كارتون)
14: هزار كون نكرده (اجتماعي)
15: كون سوخته (سياسي)
16: كونهاي آلوده (علمي)
17: كونيها به بهشت نميروند (مذهبي)
18: اين كونها براي كه به صدا در آمدند (حماسي)
خوش باشيد تا من بر ميگردم


HOME

2002                                                                 AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2003  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2004  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2005  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2006  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2007  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2008  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2009  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2010  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2011  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2012  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC

                                                                                                                 





Balatarin