*
«نوام چامسكي» از انديشمندان برجستهي معاصر و استاد دانشگاه UCLA آمريكا، در گفتوگويي با يك سايت اينترنتي خبري در سانفرانسيسكو، آمريكا را سردمدار كشورهاي تروريستي جهان ناميد.
وي در اين گفتوگو در پاسخ به اين پرسش كه « شما فكر ميكنيد چه اتفاقي در عراق خواهد افتاد؟» گفت: «اول از همه من فكر ميكنم كه ما بايد خيلي در كاربرد واژهي ”جنگ عليه تروريسم” محتاط باشيم. جنگ با تروريسم نميتواند وجود داشته باشد؛ اين امر از نظر منطقي غيرممكن است. خود آمريكا يكي از كشورهاي تروريستي پيشرو در جهان است. تمام كساني كه در حال حاضر داعيهي جنگ با تروريسم را دارند، قبلا توسط دادگاه جهاني به تروريسم محكوم شده بودند و شوراي امنيت سازمان ملل آنها را محكوم خواهد كرد. اين افراد نميتوانند جنگ با تروريسم را اجرا كنند و در اين امر جاي هيچ شكي نيست.آنها 20 سال پيش جنگ عليه تروريسم را اعلام كردند و ما ميدانيم كه آنها چه كردند؛آنها آمريكاي مركزي را ويرانه كردند و نزديك به يك و نيم ميليون انسان را در جنوب آفريقا كشتند. اگر بخواهيم ليست كارها و اقدامات آنها را دنبال كنيم براي اين امر پاياني متصور نيست و به همين دليل اصلا هيچ جنگي با تروريسم وجود ندارد.»
چامسكي ادامه داد:«در تاريخ 11 سپتامبر براي اولين بار در طول تاريخ، آمريكا با حملاتي مواجه شد كه خودش به طور معمول در كشورهاي ديگر جهان انجام ميداد.11 سپتامبر بدون شك باعث تغيير سياست آمريكا شده است و اين تغيير نه تنها شامل آمريكا شده،بلكه كشورهاي ديگر را نيز در بر گرفته است. تمام دولتهاي جهان فرصت را مغتنم شمردهاند تا برشدت فشارهايشان بر مخالفان بيفزايند و به آن نام جنگ با تروريسم دهند. اين امر به طور مثال تاثير عمدهاي بر عراق گذاشته است. پيش از 11 سپتامبر، آمريكا توجه زيادي دربارهي عراق داشت؛ زيرا اين كشور داراي دومين ذخاير نفتي جهان است. به همين دليل آمريكا سعي داشت كه به نوعي بر عراق چنگ بيندازد. اين امري كاملا واضح است كه حملات 11 سپتامبر اين بهانه را فراهم آورد.»
اين انديشمند ساكن آمريكا در ادامه با اشاره به تبليغات مقامات آمريكايي دربارهي احتمال استفاده از سلاحهاي هستهيي عليه آمريكا و شهر نيويورك، به برنامههاي مختلفي كه در آنها شخصيتهاي مختلف سياسي آمريكا در اين باره سخن گفتند كه «ما بايد صدام را تا زمستان امسال از بين ببريم و در غير اين صورت همگي نابود خواهيم شد» اشاره كرد.
چامسكي ادامه ميدهد :« اين موضوع كه با اين همه جار و جنجال در جهان اين گونه مطرح ميشود كه تنها كساني كه از صدام ميترسند آمريكاييها هستند نيز فراموش شد. همه از او متنفر بودند و بدون شك خود مردم عراق نيز از او ميترسند؛ اما در بيرون از عراق و ايالات متحده، هيچ كس از صدام نميترسد. نه كويت، نه ايران، نه اسراييل و نه اروپا. آنها از صدام متنفرند؛ اما از او نميترسند.
در ايالات متحده مردم خيلي ميترسند و هيچ شكي در اين باره وجود ندارد.حمايتي كه شما درآمريكا و نظرسنجيهاي اين كشور براي جنگ ميبينيد چندان زياد نيست؛ اما همين ميزان نيز از ترس نشات ميگيرد. اين يك داستان قديمي در ايالات متحده است؛ هنگامي كه بچههاي من 40 سال پيش در مدرسهي ابتدايي بودند، به آنها آموزش داده شد كه اگر حملهي اتمي صورت بگيرد در زير ميزها پنهان شوند. آمريكا هميشه در ترس بوده است . اكنون نيز كساني كه در راس قدرت هستند، قصد دارند مردم را بترسانند و براي ايجاد ترس لازم نيست كار زيادي صورت گيرد؛ اما اين بار همه دست به كار شدهاند. مقامهاي آمريكايي از اين امر براي پيروزي در انتخابات كنگره استفاده كردند و مبارزات انتخابات رياست جمهوري نيز از اوايل سال آينده برگزار ميشود. آنها بايد پيروز شوند در غير اين صورت توجه مردم را از دست خواهند داد.»
وي اظهار داشت :«از سوي ديگر، با توجه به فسادي كه در دولت حاكم است مانند فساد شركت ”انرون” كه باعث شد نام بسياري در صفحات اول روزنامهها قرار گيرد، لازم است اقدامي در جهت رفع اين امر صورت گيرد. شما بايد مردم را از فكر كردن به اين موضوعات باز داريد و تنها يك راه براي اين كار وجود دارد و آن هم اين است كه مردم را بترسانيد. فاكتورهاي سياسي داخلي وجود دارند كه بايد طي زمان مورد توجه قرار گيرند.پيش بيني اين است كه اين جنگ بايد پيش از آغاز مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري خاتمه يابد.
مشكلي كه در اين جا وجود دارد اين است كه هنگامي كه شما وارد جنگ ميشويد، نميتوانيد پيش بيني كنيد كه چه اتفاقي ميافتد.اگر هشدار سازمان سيا را جدي بيگريد، آنها كاملا صريح در اين باره سخن گفتهاند. آنها گفتهاند كه اگر جنگ به وقوع بپيوندد، عراق ممكن است پاسخ اين جنگ را با حملات تروريستي بدهد.
تبليغات آمريكا اين گونه القا ميكنند كه بايد جلوي توسعهي سلاحهاي كشتار جمعي را به عنوان يك اقدام بازدارنده گرفت. آنها هيچ عامل ترسانندهي ديگري ندارند. نيروهاي متعارف آشكارا عمل نميكنند و هيچ نيروي بازدارندهي خارجي وجود ندارد. تنها عاملي كه هر كس ميتواند بوسيلهي آن از خودش دفاع كند، ترور و سلاحهاي كشتار جمعي است. به همين دليل كاملا قابل فرض است كه آنها از اين عوامل يعني ترور و سلاحهاي كشتار جمعي استفاده كنند. من فكر ميكنم اين پايه و اساس تحليل سيا بوده و به اعتقاد من سازمان اطلاعات و جاسوسي انگليس نيز چنين امري را تاييد ميكنند.»
نوام چامسكي در ادامهي اين مصاحبه تصريح ميكند :« من حدس ميزنم آنها (آمريكاييها) به جنگ ديگري كشيده ميشوند كه اين جنگ احتمالا عليه سوريه يا ايران خواهد بود. حقيقت اين است كه جنگ با ايران امري است كه احتمالا در شرف وقوع است. اين امر كاملا آشكار شده است كه 12 درصد از نيروي هوايي اسراييل در حال حاضر در جنوب شرق تركيه مستقر شدهاند و علت اين حضور، كسب آمادگي براي حمله به ايران است. آنها اهميتي به عراق نميدهند؛عراق در نظر آنها كشوري است كه خيلي زود شكست خواهد خورد؛اما ايران هميشه مشكلي براي اسراييل بوده است.ايران تنها كشوري در منطقه است كه آنها نتوانستهاند از عهدهي آن برآيند و آنها به دنبال آمريكاييها در پي اين هستند كه درسالهاي آينده ايران را ازپاي درآورند. بر اساس گزارشي، نيروهاي هوايي اسراييل براي شناسايي و تحريك و غيره در حال حاضر مشغول پرواز در مناطق مرزي ايران است و اين نيرو، نيروي كوچكي نيست. در واقع نيروي هوايي اسراييل از نيروي هوايي انگليس بزرگتر است و حتي از نيروي هوايي ساير قدرتهاي ناتو و حتي آمريكا نيز بزرگتر است. به همين دليل جنگ احتمالا در شرف وقوع خواهد بود. ادعاهايي وجود دارد مبني بر اين كه تلاشهايي براي برانگيختن جدايي طلبان آذري در حال انجام است.اين كاري است كه روسها سعي كردند درسال 1946 انجام دهند و اين جدايي طلبان را از ايران جدا كنند؛ يا اين كه ايران را از منابع نفتي درياي خزر محروم سازند. اين امر نيز احتمالا در شرف وقوع است.»
چامسكي در ادامهي اين گفت و گو دربارهي برنامههاي ضد تجارت اسلحه و اينكه تا چه حد جنگ آمريكا عاملي براي فروش تجهيزات نظامي است، اظهار داشت: «شما بايد به خاطر داشته باشيد كه آنچه را كه صنعت نظامي مينامند فقط يك صنعت با فن آوري پيشرفته است. نظامي گري در واقع پوششي براي بخش اقتصادي كشورها است. در MIT (موسسه فنآوري ماساچوست) جايي كه من در آن هستم، همه ميدانند كه اين امر استثنايي براي برخي از اقتصاد دانان است. ديگران نيز ميدانند كه اين فن آوري به اين دليل وجود دارد كه حقوقهايشان پرداخت شود. سرمايه تحت قراردادهاي نظامي و براي توليد نسل آيندهي اقتصاد با فن آوري بالا به مكانهايي مانند MIT وارد ميشود. اگر شما به آنچه كه اقتصاد جديد خوانده ميشود نگاه كنيد (اقتصاد جديد مانند كامپيوتر و اينترنت) متوجه ميشويد كه اين اقتصاد از مكانهايي چون MIT و براساس قراردادهاي فدرال براي توسعه و تحقيق تحت پوشش توليدات نظامي، بيرون ميآيد. بنابراين وقتي شما چيزي ميخريد اين امر ميتواند به IBM كمك كند.»
وي ادامه داد :« يكي از دلايلي كه آمريكا قصد كنترل بر مراكز نفتي را دارد، سود عايدي از اين مراكز است و اين سود به روشهاي گوناگوني قابل كسب است. يكي از اين راهها فروش اسلحه است. بزرگترين خريداران تسليحات آمريكا و احتمالا انگليس، عربستان و امارات هستند كه از توليد كنندگان ثروتمند نفتي به شمار ميروند. آنها اكثر سلاحها را بدست آوردهاند و اين سود فن آوريهاي پيشرفته در ايالات متحده است. سرمايهها به طرق گوناگون به خزانهي آمريكا باز ميگردند و اين امر به طرق گوناگون به اقتصاد آمريكا و انگليس توان پيشرفت ميدهد. من نميدانم كه شما تا چه حد به چيزهايي كه ثبت شدهاند توجه كردهايد؛ اما در سال 1958 هنگامي كه عراق حاكميت مشترك آمريكا و انگليس را بر توليدات نفتي اين كشور نقض كرد، انگلستان به كلي ديوانه شد. در آن زمان انگليس هنوز متكي به سود حاصل از كويتيها بود. انگليس به دلارهاي نفتي نياز داشت تا از اقتصادش حمايت شود و اين امكان وجود داشت كه آنچه در عراق اتفاق افتاده به كويت نيز سرايت كند. به همين دليل در آن زمان انگليس و آمريكا تصميم گرفتند تا خود مختاري صوري كويت را بدست آورند. تا آن زمان كويت به صورت يك مستعمره بود. آنها گفتند شما مي توانيد ادارههايتان را در كنترل بگيريد، پرچم داشته باشيد و از اين جور چيزها، انگليسها گفتند اگر اخلالي در اين امر صورت بگيرد، ما خود شخصا مداخله خواهيم كرد و آمريكا نيز با چنين امري در مورد عربستان و امارات موافقت كرد.»
سوال ديگري كه در اين گفت و گو مطرح شد اين بود كه «نظرياتي وجود دارد مبني بر اين كه آمريكا به اين طريق ميتواند كنترل اروپا و حوزهي اقيانوس آرام را نيز بدست گيرد». چامسكي در اين باره افزود: «دقيقا اشخاص زيركي چون ”جورج كنن” خاطرنشان كردهاند كه كنترل داشتن بر منابع انرژي خاورميانه، اين امكان را براي آمريكا به وجود ميآورد كه به نوعي ”قدرت وتو” عليه كشورهاي ديگر را بدست آورد. منظور كنن، ژاپن است. درحال حاضر ژاپنيها ميدانند كه چنين امري وجود دارد و به همين دليل به شدت تلاش دارند تا بتوانند به طور مستقل به مراكز نفتي دسترسي داشته باشند. اين يكي از دلايلي است كه آنها تلاش سختي را آغاز كردهاند و تاحدي نيز موفق شدهاند تا روابطشان را با ايران و ديگر كشورها ثابت كنند تا به اين طريق از سيستم كنترلي غرب رهايي يابند.
در واقع يكي از اهداف طرح مارشال (پس ازجنگ جهاني دوم) نيز اين بود كه اروپا و ژاپن از وابستگي به زغال سنگ به سوي وابستگي به نفت هدايت شوند. اروپا و ژاپن هر دو از منابع زغال سنگ برخوردارند؛ اما آنها به سوي وابستگي به نفت كشيده شدند. آمريكا كمكهاي فراواني براساس طرح مارشال در اختيار شركتهاي اروپايي و ژاپني گذاشت تا آنها به اقتصاد نفتي روي آورند. براي يك قدرت اين امر بسيار مهم است كه بر منابع نفتي كنترل داشته باشد و پيش بيني ميشد نفت حداقل براي دو نسل به عنوان منبع اصلي انرژي محسوب شود.
شوراي امنيت و اطلاعات ملي كه مجموعهاي از آژانسهاي اطلاعاتي گوناگون است، پروژهاي را با نام ”روشهاي جهاني 2015” در سال 2000 منتشر كرد. آنها در اين پروژهي پيش بيني جالبي كرده بودند كه پديدهي تروريسم به دليل جهاني شدن روبه گسترش خواهد بود. آنها واقعا راست ميگفتند. آنها پيش بيني كرده بودند كه آنچه جهاني شدن ناميده ميشود، به افزايش اختلافات اقتصادي منجر خواهد شد و اين درست برخلاف پيش بينيهاي تئوري اقتصادي بود كه ميگفت با جهاني شدن اختلافات اقتصادي كاهش مييابد. بنا به اين پيش بيني، اختلافات و شكاف اقتصادي نيز به تمرد، تنش، دشمني و خشونت منجر خواهد شد و قسمت اعظم اين عوامل منفي نيز به آمريكا باز خواهد گشت.
آنها هم چنين پيش بيني كرده بودند كه نفت منطقهي خليج فارس نقش حياتي روز افزوني براي تامين انرژي جهان و سيستمهاي اقتصادي خواهد يافت؛ اما آمريكا به آن متكي نخواهد بود بلكه سعي خواهد كرد تا آن را تحت كنترل درآورد. كنترل منابع نفتي بسيار مهمتر از دسترسي به آن است، زيرا كنترل با قدرت برابر است».
منبع: سايت بي عنوان