* نسل چهارمى هاى ويولون زن اين كوچولوها كه ويلون مى زنند، نسل چهارمى ها هستند. نسل اولى ها انقلاب كردند، سرشان كلاه رفت. نسل دومى ها را روحانيون حاكم يا در گورهاى دسته جمعى جا دادند، يا آواره كردند، يا به اعتياد و فحشا و تن فروش، يا در تنور جنگ سوزانند و يا معلول و مجروح كردند تا ذره ذره و در همه عمرشان بميرند. ابعاد فاجعه چنان عظيم است كه نسل سومى ها از پدرانشان به عنوان «نسل سوخته» ياد مى كنند. نسل سومى ها دانشجويان معترضى هستند كه زير بمباران شديد تبليغاتى فقيهان پرورش يافتند و بزرگ شدند و حالا آزادى انديشه و بيان، جامعه مدني، حق تشكل مستقل و..... همراه با عدالت در بهره بردارى از فرصت هاى پيشرفت، كمترين خواست هاى آنان است. نسل سومى ها وقتى اندازه كوچولوهاى ويلون زن دراين عكس بودند، تنها چيزى كه به گوششان مى رسيدة صداى قرآن بود و مجبور بودنددر مدارس سرود انجزه انجزه بخوانند. از آن نسل، طغيان كنونى برخاست كه شاهديم، سوال اين است: نسل چهارمى ها كه با نواى دلنشين ويولون شروع كرده اند به كجا خواهند رسيد و چه خواست هايى را مطرح خواهند كرد؟
سايت روشنگري وقتي متن بالا رو خوندم, دلم بيشتر به حال خودم و نسلي كه من از اون هستم سوخت. نسلي كه بقول نسل سوميا «نسل سوخته» نام گرفته. نسلي كه با تمام وجودش بار پس لرزه هاي انقلاب رو به دوش كشيد! شايد من جزو اون دسته از هم نسلي هام هستم كه بيشترين شانس رو آورده, چرا كه جزو دسته آواره ها هستم. آواره اي كه بيشتر از اوني كه خودش رو آواره بدونه, دلتنگ ميبينه. ولي دلتنگي در مقايسه با كساني كه در زندانها ساليان سال از عمرشون تباح شد, يا به جوخه هاي اعدام سپرده شدند و اونهائي كه در تنور جنگ سوختند هيچ به حساب مياد. از طرفي هر چه بود گذشته و امروز رو بايد دريابيم. نسل سوميا و چهارميا و نسلهاي آينده و تنها از «نسل سوخته» بايد براي درس عبرت ياد كرد.
سقايي مست
در كوچه مي خراميد:
آب......