PERSIAN WEBLOG

آبنوس             



.من از ادراک خويشتنم.  تو از ادراک خويشتنی.  ما از ادراک خويشتن خويش

My Facebook   ::   صـحـنـه   ::     معلومات عمومي   ::   RSS feed   ::   RSS feed   ::  نـامــه  ::  

Monday, November 27, 2006

*
نويسنده سيبستان «آقاي جامي» روزنامه نگار حق دارند بعنوان يك انسان سفر خود به مام وطن را آنچنان كه برداشت كرده اند به تحرير درآورند. من و شما شايد نوسازی ايران را با اتوبان و برج قياس نكنيم. ديگر لزومي ندارد بوق و كرنا كنيم كه آي روزنامه نگار «آقاي جامي» نويسند سيبستان ميگويد:"ايران به نحوی پيگير و گاه خيره کننده در حال نوسازی است"!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
موضوع را اينقدر بزرگ نكنيد. ايشان نويسند سيبستان «آقاي جامي» روزنامه نگار است و بس!
از قسمت نظرخواهي سيبستان با وبلاگ زن باكره آشنا شدم. عكس اين پاها را آنجا ديدم. شايد براي بعضي از ما اين عكس دليلي باشد كه بگوييم ايران فرسنگها با نوسازي فاصله دارد. زمين زير پاي اين كفشهاي پاره شايد گواه اين ادعاست!

Saturday, November 25, 2006

*
امروز تمام روز حس خوبي داشتم. معمولاً اينجور روزها من اگر آرزويي داشته باشم برآورده ميشه! يكساعت و خرده اي بيشتر تا نيمه شب نمونده, و من هنوز نتونستم تصميم بگيرم كه چه آرزويي بكنم. حتماً پيش خودتون ميگين چقدر خنگي, خوب بگو رژيم سرنگون بشه! من خنگ نيستم. به اين فكر افتادم, ولي از عواقبش ترسيدم. متأسفانه ديد سياسي ما ايرونيا نسبت به هم از كلافي سردرگم نشعت گرفته. براي همين هم چنين آرزويي انتخابيست بيهوده. خودتون يه نگاه بندازين توي همين وبلاگستون, كه 99,99% خبر از هويت همسايه بقلي ندارن, چجوري براي هم شاخه شونه ميكشيم! واي به اينكه دستمون به هم برسه. مطمئن هستم تيكه بزرگه گوش خواهد بود. پول مول هم زياد در بندش نيستم خودش مياد. پس ميمونه آرزوي سلامتي شما. پس با اجازه همين را براتون آرزو ميكنم, و جرئه آخر گيلاسم را مي اندازم بالا. عيال تقريباً حاضر است, و ميخواهيم بريم ديسكو.

Wednesday, November 22, 2006

*
اول آذرماه 1377، در ساعات شب، چند نفر به خانه داريوش فروهر ناسيوناليست 70 ساله و از مردان سياسي وقت رفتند و او را در اطاق كارش (طبقه دوم خانه اش واقع درخيابان هدايت) با وارد آوردن ضربات متعدد كارد به ناحيه سينه كشتند و همسر 58 ساله وي بانو پروانه را هم در طبقه اول خانه به همان صورت (ضربات كارد) از پاي درآوردند و اجسادشان را روي صندلي قرار داده و خانه را ترك گفتند.
فروهر كه در اصفهان به دنيا آمده بود از پيروان خط دكتر مصدق (استقلال و حاكميت ملي، اقتدار ميهن، دمكراسي و عدالت اجتماعي) بود كه مبارزات خود را با تلاش براي ملي شدن نفت آغاز كرده بود.
وي از موسسان حزب پان ايرانيست و سپس رهبر حزب ملت ايران و از سران جبهه ملي بود و از دهه 1320 بارها به زندان افتاده بود.
در جريان انقلاب 1357، از طراحان اتحاد مخالفان شاه بود و براي تامين اين وحدت با قبول هر گونه خطر، تلاش فراوان كرده بود و مدتها نيز به نام جبهه ملي سخن مي گفت. در دولت موقت، وزير كار بود و در جريان ناآرامي هاي كردستان تلاش فراوان براي حل مسئله كرد.
داريوش فروهر بارها گفته بود كه آرزويي جز سعادت و سربلندي ايرانيان و اتحاد دوباره «ايران زمين» ندارد. وي براي تامين اين اتحاد، روش كوروش بزرگ را راهي عملي مي دانست و به همين لحاظ با برادران افغان و تاجيك و كردهاي خارج از مرزهاي ايران در ارتباط بود. وي دولت انگلستان را به خاطر ظلمهايي كه در طول قرون 19 و 20 نسبت به ايرانيان مخصوصا تجزيه ايران كرده بود نمي بخشيد. او گفته بود كه انگليسي ها واژه هاي افغانستان و بلوچستان را بر سرزمين اصيلترين قوم ايراني گذاردند تا ناحيه شرقي آن را ببلعند و....
وي بارها مخالفت خود را با اقدام نظام سابق در تغيير تقسيمات كشوري؛ جداكردن استان پارس از خليجش، جدا ساختن كرمان از ساحل دريا و تغيير نام مكران به بلوچستان و ... اعلام داشته بود و با طرح تقسيم خراسان كه از نظر او تنها به منظور ايجاد سمتهاي تازه خواهد بود موافق نبود و اين كار را مآلا زيان آور مي دانست.
فروهر موافق جدايي دين از دولت بود و استدلال او در اين زمينه اين بود كه مردم نارسايي و احيانا اشتباه كارمندان دولت و مقامات را به حساب دين خواهند گذاشت كه روا نيست.
در پي قتل داريوش و همسرش كه بازتاب وسيع داشت، طولي نكشيد كه چند نفر به عنوان متهم به قتل آن دو معرفي شدند كه قبلا از ماموران امنيتي جمهوري اسلامي بودند و ....
اين دو قتل كه در ادامه ناپديد شدن و قتل چند نويسنده صورت گرفت عنوان «قتلهاي زنجيره اي» به خود گرفته است كه برخي رسانه ها سابقه كار را تا قتل دكتر سامي عقب برده اند.
به اظهار اصحاب نظر، مروري بر افكار و كارهاي داريوش فروهر ثابت مي كند كه يك ناسيوناليست تمام عيار ايراني بود كه كارهايش در تاريخ معاصر ايران باقي خواهد ماند.
نگاهي به گزارش رسانه ها نشان مي دهد كه دختر او «پرستو » مي رود كه راه پدر را در پيش گيرد، به همان گونه كه دختر نهرو ، دختر آلنده و ... عقايد پدر را دنبال كرده اند.
منبع: معلومات عمومي

Monday, November 20, 2006

*
بچه كه بودم, خيال ميكردم با كشيدن يك ديوار بلند دور تهران ميشه از آمدن ابرها جلوگيري كرد, و بدين شكل هميشه هوا آفتابي خواهد بود. بزرگتر كه شدم به اين نتيجه رسيدم كه برپا كردن چنين ديواري اينقدر گرون در مياد كه داشتنش غير ممكن است. حالا كه سني از من گذشته, ميبينم بابا زيادم در عالم هپروت سير و سفر نميكردم. توي آمريكا پروفسورها از من بلند پروازترن. ناسا ميخواد يك چتر, شامل ميلياردها آينه دور كره زمين بكشه, تا اشعه هاي خطرناك خورشيد را به فضا برگردونه. قيمتش هم حساب كرده. 22 بيليون كرون سوئد. بابا ايوالله به خودم كه ايـــــــــــنقدر پروژه ام براي هواي آفتابي روي دست مردم خرج نمي گذاشت.
منبع: عكس و خبر


به دخترم گفتم: دخترم در ماشين را مثل در گاري نبند. اين را براي خودت ميگم. پرسيد: گاري يعني چي؟ بهش گفتم: گاري معادل سوئديش ميشه kärra(شررا). گفت: شررا كه در نداره!! :)

شنيديد به يك بچه ميگن چرا گردنت اينقدر بو ميده؟ ميگه: آخه بابام ميگوزه ميندازه گردن من. حالا اين كامنت بي ادبانه كه براي شما در وبلاگتان گذاشتن را با نوشن اسم آبنوس انداختن گردن من.

اخوي رفت ايران جاي من را خالي كنه, داره جاي خودش پيش ما خالي ميشه. يك هفته مانده به تاريخ برگشتنش. هنوز پاسپورتش را بهش ندادن. وقتي هم ميپرسه جريان چيه؟ بهش ميگن: چيزي نيست انشالله بزودي درست ميشه!!

Sunday, November 19, 2006

*

Wednesday, November 15, 2006

*
دل شكستن توي مرام ما نيست. Attachment هم بگير نگير داره. اين دفعه گويا نگرفته بوده!



Thursday, November 09, 2006

* روزي که دکتر حسين فاطمي تيرباران شد
دكتر حسين فاطمي روزنامه نگار و وزير امورخارجه دولت دكتر مصدق 18 آبان 1333 تير باران شد. وي كه محكوميتش چند روز پيش از اين تاييد شده بود هنگام اعدام 34 ساله بود. حكم دادگاه نظامي پس از تاييد و امضاي شاه به اجرا درآمد.
دكتر فاطمي در 1299 در نائين اصفهان به دنيا آمده بود و پدر و پدر مادرش روحاني بودند. وي كار روزنامه نگاري را با نوشتن مطلب براي نشريه برادرش آغاز كرده بود و در سال 1328 پس از تاسيس جبهه ملي به آن پيوسته و مورد توجه دكتر مصدق قرار گرفته بود. فاطمي سپس با انتشار «باختر امروز» آن را عملا به صورت روزنامه ناشر افكار جبهه ملي درآورده و در دوره هفدهم، از تهران به نماينگي مجلس انتخاب شده بود. در بهمن ماه 1330 درمراسم پنجمين سال مرگ محمد مسعود ناشر « مرد امروز» كه در خيابان اكباتان به قتل رسيده بود هدف گلوله مهدي عبدخدايي 14 ساله و عضو جمعيت فدائيان اسلام قرار گرفته و مجروح شده بود. وي تا پايان عمر از عوارض اين زخم مي ناليد.
دكتر فاطمي كه از خارج دكترا گرفته بود پس از مدتي كه دستيار دكتر مصدق بود به سمت وزير امور خارجه ايران منصوب شده بود. وي خروج شاه از كشور در مرداد ماه 1332 را به دليل اين كه قبلا شوراي سلطنت را تشكيل نداده بود و نيز بدون برنامه از پيش تنظيم و اعلام شده وطن را ترك كرده بود، «فرار» اعلام داشت و به سفارتخانه ها دستور داد كه با او تماس نگيرند.
فاطمي 25 مرداد 1332 در كودتاي مقدماتي سرهنگ نصيري (بعدا ارتشبد و پس از انقلاب اعدام شد) دستگير اما موفق به فرار شد. روز 28 مرداد در خانه دكتر مصدق بود و چون مي دانست كه شاه دشمن خوني اوست، پس از به محاصره درآمدن خانه، از آنجا فرار كرد و پنهان شد و تا اسفند همان سال كه در خانه اي در كوچه رضائيه منشعب از ميدان تجريش دستگير شد هر چند وقت در يك خانه پنهان بود. همسايه آن خانه به تصور اين كه يك توده اي ريش گذارده و خود را به بيماري زده و در آنجا پنهان گرديده جريان را اطلاع داد و ماموران فاطمي را گرفتند و به فرمانداري نظامي بردند كه در آنجا چند نفر (گويا با نقشه قبلي برخي مقامات) وي را هنگام انتقال تحت الحفظ از ساختماني به ساختمان ديگر چاقو زدند!! و مجروح كردند. محاكمه دكتر فاطمي غيرعلني انجام گرفت و كسي جز اعضاي محكمه نتوانست حرفهاي او را بشنود. شاه با فرجامخواهي دكتر فاطمي موافقت نكرد، درخواست روحانيون و بزرگان اصفهان را هم در دادن يك درجه تخفيف به او نپذيرف و با اين كه غير نظامي بود و اقدام مسلحانه نكرده بود سحرگاه 18 آبان 1333 در ميدان تير لشكر دو زرهي به جوخه اعدام سپرده شد و «تيرباران» گرديد.
دكتر فاطمي با اين قيافه و لباس دستگير شد

روحانيون اصفهان در يك تلگرام گروهي به شاه نوشته بودند كه حسين فاطمي يك «سيد» و از اولاد پيغمبر است و قتل او براي سلطنت يمن نخواهد داشت.
پس از انقلاب 1357 و تغيير نظام، خيابان آريامهر تهران به «دكتر حسين فاطمي» تغيير نام داده شد و تنها نامي از ميان پيروان خط دكتر مصدق است كه پس از كناره گيري مهندس بازرگان از رياست دولت موقت، هنوز از خيابان حذف نشده است و برخي دليل آن را تعلق دكتر فاطمي به خاندان روحاني معروف نائين مي پندارند.
منبع: معلومات عمومي

Tuesday, November 07, 2006

*
احمدي نژاد گويا يك نامه داده بوده به رئيس جمهور آمريكا, و توش نوشته بوده "اگر تو بوشي من خودشم" :) بگذريم .......
چند هفته است كه به سرفه افتادم. ديروز رفتم دكتر كه يك معاينه يا بقول معروف چكاپ كنم. نوار قلب و فشار خون و ادرار و مدفوع,و خلاصه هر چي دم دستش بود از من گرفت. پرسيد سيگار ميكشي؟ گفتم خير. پرسيد مشروب ميخوري؟ گفتم پا بده بعضي وقتها ميخورم. گفت: معمولاً چند وقت به چند وقت پا ميده؟ گفتم: هفته اي يكي دوتا گيلاس, بعضي وقتها سه, بعضي وقتها چهارتا گيلاس. گفت: كارت استرس داره؟ گفتم: بعضي وقتها داره. گفت: روابط تو با همسرت خوبه؟ گفتم: شما چي؟ گفت: من از تو پرسيدم. گفتم: من هم از تو پرسيدم. گفت: من و همسرم زياد به كار هم كاري نداريم, ولي با هم زندگي ميكنيم. گفتم: سيگار ميكشي؟ گفت: بعضي وقتها. گفتم: مشروب ميخوري؟ گفت: بعضي وقتها. گفتم: خودت را چكاپ كردي؟ گفت: آره چند وقت پيش كردم, همه چيز خوب بود. گفتم: پس با اين حساب من هم چيزيم نميتونه باشه, چون من سيگارهم نميكشم, در ضمن با عيال هم اگر هر شب نه, ولي يكشب درميون بعله .... گفت: ولي من سرفه نميكنم, در حالي كه تو ميكني. گفتم: نكنه مال اون يكشب درميونمون باشه؟! هر دو زديم زير خنده :) قراره جواب آزمايشها كه آمد بهم خبر بده كه چرا تكسرفه ميكنم.
توي شركت يكسري تغيير و تحول دادم. هدفم اين بود كه كارها رونتر پيش بره, و مسووليتها بين كارمندان مشخصتر باشه. اما انگاري حكايت داستان سازمان ملل با آفريقا شد. سازمان ملل ميخواست با يك سري بيماريهايي كه در آفريقا شيوع پيدا كرده بود مبارزه كنه. مسوولين نشستن با هم بحث و تبادل نظر كردن كه چطوري پيامشون را به آن بخش از مردم آفريقا كه سواد ندارن برسونن, تا تشويق به مصرف دارو بكنند. گفتن بشكل عكس پياممان را به آنها ميرسونيم. يك آفيش بزرگ چاپ كردن كه در سمت چپ آفيش عكس يك آدم بود كه مريض احوال است و روي تخت دراز به دراز افتاده. وسط آفيش عكس يك دست را كه كف دستش قرص بود را انداختن. كنارش علامت مساوي(=) را كشيدن و در سمت راست, عكس آدمي كه در عكس سمت چپ بود را انداختن, كه سالم است و ايستاده و ميخنده.
خوشحال از اينكه با اين تصاوير مشگل بيسوادي را خنثي كردن, به در و ديوار شهرها آفيش را چسباندن. ديدن مردم ميزنن شيشه هاي درمانگاه ها را ميشكنن. و صداي اعتراضشون سر به فلك كشيده. با تعجب, از كساني كه سنگ به در و ديوار مقر آنها ميزدن پرسيدن كه جريان چيه؟ كاچي به عمل آمد كه مسوولين به اين فكر نكرده بودن كه در آفريقا مردم از سمت راست به چپ ميخونن. و براي همين همه خيال ميكردن آدم سالم با خوردن قرص آنها مريض ميشه!!
عيال ميخواد بخوابه, و ميگه فلاني تو نميخوايي بخوابي؟ يعني همون يكشب درميون كه بعله... شب و روزتون خوش.

Thursday, November 02, 2006

*
از لطف تمامي شما هم ميهن هايي كه به آبنوس براي پست رياست جمهوري رأي دادين ممنونم. انشالله كه خدا عوضش را به شما در آن دنيا بده......
نترسين بابا, نه كسي به من رأي داده, نه اينكه من خودم را كانديد رئيس جمهوري ميكنم .. همش تعريف گوشه اي از خواب ديشب بود :) اما خودمونيم چه مراسمي براي من فَنسم(طرفدارانم) تدارك ديده بودن. جشن 2500 ساله شاه بايد ميرفت جلوووووووو..... دلم نميخواست اصلاً صبح بشه .....

يك پيره زني كه تازه پاش رسيده بود به آمريكا. ميخواست سيتي زن آمريكا بشه. نوه اش را با خودش برد كه امتحان تابعيتش را بده.
مسوول اداره مهاجرت به پيرزن گفت: من چهار سوأل ساده از شما ميكنم. اگر به همه جواب صحيح بديد, تابعيت شما مورد قبول واقع ميشه.
پيرزن گفت: Ok, but I no speak English, I bringing my grandson
مسوول اداره مهاجرت گفت: Ok, so he will translate
حالا سوأل اول شما. پايتخت آمريكا كجاست؟
نوه پيرزه ترجمه كرد: من كجا رفتم دانشگاه؟
پيرزن گفت: واشينگتون.
مسوول: درست گفتيد. حالا سوأل دوم. روز استقلال آمريكا كدام روز است؟
نوه پيرزه ترجمه كرد: Newman Marcoos كي حراج داره؟
پيرزن گفت: July Fourt!
مسوول: درست گفتيد. حالا سوأل سوم. چه كسي كانديد پست رياست جمهوري سال 2000 بود كه باخت؟
نوه پيرزه ترجمه كرد: اون مرتيكه كه با دختر شما عروسي كرد, كه دوسش ندارين كجا بره؟
پيرزن گفت: تو گور.
مسوول: آفرين آفرين درست گفتيد. حالا سوأل چهارم. اسم رئيس جمهور فعلي آمريكا چيست؟
نوه پيرزه ترجمه كرد: هر وقت پسرت گوز ميده از چيش ناراحت ميشي؟
پيرزن گفت: بوش
مسوول: She is a US citizen now

اگر قلبتون ضعيف نيست. يا اينكه اوضاع سلسله عصبيتون درسته. اين فيلم را ببينيد.


HOME

2002                                                                 AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2003  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2004  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2005  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2006  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2007  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2008  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2009  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2010  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2011  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2012  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC

                                                                                                                 





Balatarin