* حكايت نامزدهاي رياست جمهوري دوره نهم و روش تبليغاتي آنها. حكم حكومتي رهبر, و و و ... من را ياد يك لطيفه سوئدي انداخت كه اينجا برايتان بازگو ميكنم. شير كه سلطان جنگل است, احساس كرد به لحاظ كمبود شكار بقايش در خطر است. يك روز عربده اي كشيد, همه ي حيوانهاي جنگل نزد او آمدند. شير گفت: بقاي من در خطر است, و از شما ميخواهم با يكديگر آميزش كنيد, تا تعداد شكار دوباره در جنگل زياد شود. و اجازه داد شرط آميزش همنوع بودن نباشد. فيل با ميمون خوابيد, يوزپلنگ با كفتار, و و و ..... يكي دو روز بعد براي اينكه سروگوشي آب بدهد, به جنگل رفت, ديد كركدن در آغوش زرافه لميده و عشق بازي ميكند. خنديد و از كنارشان گذشت. كمي آنطرفتر چشمش افتاد به خر. ديد خر دارد با دستهايش چيزي روي معامله اش ميكشد. غرشي كرد, رفت جلوي خر و گفت: ميخواهي يك لقمه چپَت كنم؟ به كدام اجازه داري كاندام استفاده ميكني؟ خر كه از ترس صدايش ميلرزيد گفت: سلطان اين مار است!
توضيح: شايد عده اي از شما ربطي بين رهبر و شير پيدا نكنيد. آن عده ميتوانند بجايش بگويند آش را با دست چپ ميخورند يا با دست راست؟ اشتباه نكنيد, آش را با قاشق ميخورند!