PERSIAN WEBLOG

آبنوس             



.من از ادراک خويشتنم.  تو از ادراک خويشتنی.  ما از ادراک خويشتن خويش

My Facebook   ::   صـحـنـه   ::     معلومات عمومي   ::   RSS feed   ::   RSS feed   ::  نـامــه  ::  

Tuesday, August 12, 2003

* قبل از هر چيز لازم ميدونم از دوستاني كه لطف كردن و براي من ايميل فرستادند تشكر كنم. جواب تك تك را سر فرصت خواهم داد. در ضمن از آنهايي هم كه نفرستادن نيز تشكر ميكنم, چون با اين كارشون كار من را كمتر كردند.
هفته ديگه مدارس در سوئد باز ميشه و بچه ها كه مشغول درس بشن, ما هم ديگه كمتر فرصت مي كنيم بزنيم به دشت و صحرا. توي اين مسافرت اخير يك اتفاق جالب و سرنوشت سازي افتاد كه براتون ميگم. شايد براي شما از اين فرصتها پش نياد و ندونسته و عجولانه كاري كنيد كه چاره داشته!!!
همانطوري كه گفته بودم رفته بوديم سفر. نصف شب بود از صداي خوروپف بابا و لكدهاي جانانه آقا پسر كه با من روي تخت دونفره خوابيده بود خوابم نميبرد. از تخت در آمدم و رفتم روي بالكن. هوا صاف, و خنكي دلچسبي داشت. اطاق بقلي مادر و عيال و دو تا دخترهام خواب بودند. لاي پنجره شون باز بود. يك صداي زمزمه ضعيفي شنيده ميشد. اول فكر كردم دخترها هستند كه دارن پچ پچ ميكنند. گوشام را تيز كردم, متوجه شدم صداي عيال و مادرم مياد. خواستم يواشي بگم شما هم خوابتون نميبره, كه بجاش بفكر افتادم به حرفاشون گوش كنم. معمولاً مادرشوهر و عروس چيزي ندارن بهم بگن, بجز ايرادهاي پسر و ندونم كاري هاي عروس. چقدر از حرفاشون را از دست داده بودم را خدا داند, ولي آن دو ساعتي كه گوش وايساده بودم حسابي حالم را جا آورد. كلي ناآموخته ها را آموختم, ناكرده ها را متوجه شدم كه چگونه و چه وقت بايد بكنم و ناخواسته ها را فهميدم كه ديگه تكرار نبايد بكنم.
چند وقت پيش دل به دريا زده بودم و اشاره اي به زندگي خودم و عيال كرده بودم. هدفم از آن نوشته گوشزدي بود به تازه عاشق و معشوق ها. اينكه عشق به زندگي زناشوئي كه رسيد, مثل دو قطب هم سو ميشن كه همش ميخوان همديگرو دفع بكنن. نزديك نگهداشتن اين دو قطب غير ممكن نيست, ولي انرژي زيادي ميخواد. اگر طرفين شول دادن واويلاست, يا عشق ميميره يا زندگي نابود ميشه!
عيال داشت براي مادرم از خوبي هام ميگفت. در عين حال وسطهاش به تيكه هائي مينداخت, مثلاً "پول توي دستش مثل آتيش هست", "كار را با خانه ادقام ميكنه", "شبها تا دير وقت پاي كامپيوترش ميشينه و معلوم نيست داره كار ميكنه يا وبگردي", "رفيق بازه و گاهي اوقات يادش ميره زن و بچه داره", "بچه ها هر چي بخوان ميخره و نه روي زبونش نميچرخه", "ميفرسيش ماست بخره با پنج تا كيسه مياد خونه انگار كه روش نميشه فقط ماست بخره","مسئوليت مدرسه و تكاليف بچه ها روي دوش من هست و تا بهش نگي خودش دوزاريش نمي افته", "هر كسي بهش بگه مسافرت با كله ميدوه, در حالي كه به اندازه كافي توي كارش سفر ميكنه", بهش ميگم فلان چيز را لازم نداريم بخريم, اينقدر صغري كبري ميگه تا من رو راضي كنه تهيش كنيم", "سالي بيست بار كادو ميخره, چيزهائي كه من لازم ندارم" و و ...
راستش رو بخوائين همه اين حرفهاش درسته. وقتي بهش فكر ميكنم ميبينم عجب عجوبه اي هستم!!
مادرم به عيال گفت: يك بار بشين و همه اين چيزهائي كه به من گفتي را باهاش در ميون بذار و بگو اگر خودت را درست نكني, راه باز جاده دراز, برو سيِ خودت. در ضمن ميگفت: دخترم اين مردها را اگر به امان خدا بذاري از اين بهتر نميشن, تقصير خودت هم هست كه هي ريختي توي دلت و به زبون نياوردي, شايد خيال ميكنه مرد ايده آل يعني اينكه هست و كارهائي كه ميكنه!!
عيال نميخواست قبول كنه كه در درست كردن من احتياجي به گذاشن انرژي داره و معتقد بود خود من بايد حاليم باشه!! به مادرم هم گفت كه ما يكي دو باري در امر جدا شدن با هم صحبت كرديم, ولي هيچوقت بصورت جدي اقدام نكرديم. مادرم پرسيد: دليلهائي كه براي هم آورديد چي ها بودن؟!! عيال گفت: دليل خاصي نداشتيم, بيشتر روش زندگي مشتركمون ملاك بود, ولي راجعبش كه چطوري ميخواهيم باشه بحث نميكرديم!
حالا تصميم گرفتم بدون اينكه به روي مبارك بيارم يك سري از رفتارهام را درش تغييراتي بدم, اگر ديدم به نتيجه مطلوبي رسيد, اونوقت شرط و شروط خودم را براش عنوان ميكنم, اگر هم نه كه را بازه جاده دراز.
عكس روز رو ديديد؟ فكر ميكنيد حسين خميني كله اش بغير از پهن چيزي توش پيدا بشه؟


HOME

2002                                                                 AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2003  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2004  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2005  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2006  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2007  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2008  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2009  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2010  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2011  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2012  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC

                                                                                                                 





Balatarin