* خدا بهمان رحم كنه. آقا پسر ما يك دل نه صد دل دوباره عاشق شده و حرف از تشكيل خانواده و از اينجور خيالبافي ها ميزنه. بهش ميگم پسرم تو تازه هفده سالت شده, حتي مدرسه را هم تمام نكردي, ميخواهي چطوري هزينه هاي زندگي را بدي؟ ميگه من نميدونم يك كاريش ميكنيم. بهش گفتم پسر جان همين حالا يك كاريش بكن. اين عشقا آخر عاقبتش يك دماغ آويزونه. بد شانس باشي يك طوله هم با خودت مياري كه منو ننت بايد ازش مراقبت كنيم