* از يك همسايه سوئدي كه حدود 85 سال سن دارد پرسيدم: همسرت ساليان دوري است كه به رحمت ايزدي پيوسته. چرا هنوز تنها زندگي ميكني و دنبال اين نيستي كه با يك خانم بيوه در سن و سال خودت زير يك سقف زندگي كني؟ گفت: زندگي زير يك سقف در سن و سال من به چه دردي ميخورد؟ فقط ميشود بخور و بخواب. اگر در زندگي سكس نباشد يعني زجر, پس ترجيح ميدم تنها زندگي كنم. گفتم: خوب مگر كسي جلويت را گرفته, سكس هم داشته باش! گفت: داشتن سكس در سن و سال من, مثل اين مي ماند كه با يك تناب سعي كني بيليارد بازي كني! :)
هوا 29 درجه بالاي صفر است و عيال و بچه ها دارند در استخر خانه شلنگ تخته مي اندازند. من هم به خودم از امروز مرخصي دادم تا در كنار خانواده و مادر عيال تابستان خوبي داشته باشيم. در يكجايي كه در حال حاضر بخاطر نمي آورم نوشته پايين را خواندم. خيلي گفته ها را در خود نهفته دارد. خواستم شما هم خوانده باشيد.
ما هميشه صداهاي بلند را ميشنويم، پررنگ ها را ميبينيم، سخت ها را ميخواهيم. غافل از اينکه خوبها آسان ميآيند، بي رنگ مي مانند و بي صدا مي روند!