* امروز بعد از خواندن مفاد يك قرارداد همكاري, يك ضرب المثل توسط آبنوس بر ضرب المثل هاي روزگار افزوده شد. البته من آن را به سوئدي به يك بابايي كه با هم عقد قرارداد ميخواستم ببنديم گفتم. حالم كه از روز قبل همانطوري كه در پست قبلي گفتم گرفته بود, مردك هم آنقدر يكطرفه ميخواست همه چيز به نفع شركت خودش در قرارداد بياد, كه باعث شد در ذهن من احساسم از مفاد قرارداد به شكل ضرب المثل از زبانم جاري بشه. خودش وقتي شنيد سري تكون داد, زد زير خنده و گفت: جالب گفتي و ميفهمَمِت. البته قبل از گفتن بابت لحن بدي كه انتخاب كردم ازش عذرخواهي كردم, و بعد ضرب المثل را گفتم: اگر آدم ميخواد كون بده. حداقل يكجوري بايد بده كه آب خودش هم بياد! اولش كمي از اينكه اينقدر بي تربيتي حرفم را بيان كردم خجالت كشيدم. ولي بعد كه فكر كردم و ديدم چه جامع و مانع حرفم را زدم, خودم از ضرب المثلم حال كردم. اميدوارم در زندگي روزمره به كار شمام بياد ;) طرف معامله دست آخر گفت: بنظر ميرسه كه مضمون اين قرارداد بايد روش تجديد نظر بشه. پس جلسه را موكول مي كنيم به يك وقت ديگه. از شماهايي كه ادبيات اين پست را نپسنديديد هم اينجا عذر ميخواهم.