*پرزيدنت بوش تصميم ميگيره براي اينكه جا در دل سرخپوستان آمريكا باز و بينشون سمپات پيدا كنه, بره منطقه سرخپوستان و يك سري برنامه رفاهي براشون عنوان كنه. بعد از كلي تعريف از خودش و نظام حاكم ميگه: ميخوام دستور بدم اينجا آپارتمان سازي با استاندارد بالا كنند, و به تك تك شما به قيمت بسيار نازل واگذار كنند. جمعيت يك صدا ميگن: بولا بولا
پرزيدنت نگاهي به دوروبرش ميكنه و ادامه ميده: ميخوام دستور بدم تا در تمام اين منطقه اتوبانهاي چند خطي بسازند تا مشگل ترافيك نداشته باشيد و تنها در ظرف حداكثر پنج دقيقه قادر باشيد از نقطه اي به نقطه ديگه با ماشين هايون بريد. جمعيت يك صدا ميگن: بولا بولا
سخنراني تمام ميشه, و در راه برگشت پرزيدنت چشمش مي افته به يك چراگاه بزرگ مملو از گاو و ميش و اسب. به راهنما ميگه: من تگزاسي هستم و عاشق حيوان. ميشه من را ببري تا كمي برم قاطيشون؟ راهنما ميگه: ميبرمتون, ولي ناراحت نشين اگر تا زانو رفتين توي بولا بولا :)
بولا بولا = bullshit
اول سالي يك ركورد حسابي در شركت زديم. قرارداد همكاري با يك شركت گردن كلفت سوئدي به عقد رسونديم كه تا دو سال لازم نداريم دنبال مشتري جديد بگرديم. بگيد هَله لويا
عيال يك كارت شش ماهه جيم خريده, هنوز يك جلسه نرفته داره ميگه: واي واي كي حال داره هر روز بره جيم! گفتم: قسمت مهمش خريدن كارت بود, باقيش كشكه. چپ چپ نگاه كرد و گفت: بنظرم هوس كردي يه آشي واست بپزم كه با كشكه بهت مزه بده!! آنوقت ميگه من توي جواب دادن لنگ نميمونم!
آقا پسر ما هر روز داره خوشگلتر ميشه. باورم نميشه من اينقدر كارم در ساخت پسر درست باشه. البته دخترام هم نازن. ولي آخه پسر با چهره سكسي كم بدنيا مياد. (باور كنيد جريان سوسكه نيست كه به بچش ميگه قربون پاهاي بلوريت)