* واي از دست آدمي كه دهنش بو بده. اول صبحي مرتيكه ريد توي دماغم. از بو, به هواي سرفه كردن رومو ميكردم طرف مخالف تا بتونم نفس بكشم. بعد ميگه فلاني وضع سينت خرابه. ميخواستم بگم بهتر از نفس نكشيدن ِ. جان هر كي دوست دارين, وقتي ميخواهيد با يكي از نزديك حرف بزنيد, بپائيد دهنتون بو نده!
چهارشنبه سوري به شمام خوش گذشت؟ ما كه كيف كرديم. با سه چهارتا خانواده قرار گذاشتيم, رفتيم كلبه(يعني همون ويلا. آخه اينجا به منزل ميگن ويلا, به ويلا ميگن كلبه). خلاصه برف تا مچ پامون, بساط آتيش و فشفشه روبرا كرديم و با اجازتون زرديمون رو داديم به آتيش, سرخيش را گرفتيم. بعد هم با يك آش رشته جانانه چهارشنبه سوري امسال را فراموش نشدنيش كرديم.
عيال امروز زنگ زد سركارش و گفت مريضم. آخه ديشب حسابي خسته شد. به مهمونا گفتم هر كي يه گوشه كار را بگيره تا مكافات پذيرايي نيفته گردن عيال من. اما با اين وجود كلي بدو بدو كرد, و براي همين امروز بدنش نمي كشيد بره سرِكار. بر عكس من زودتر از معمول از خونه زدم بيرون. فكر كنم يكي دو ساعت ديگه خوابم بگيره. زود آمدنم تقصير همين مرتيكه بوگندو بود. از يك ماه پيش با هم قرار گذاشتيم, گفت من ساعت 9 بايد يكجايي باشم و ميخوام قبلش با تو صحبت كنم. واااااااااااي دوباره آمد توي اطاقم......:(