*قبل از هر چيز يك جوك جديد بگم كه خنده بياد روي لباتون, بعد خبر خوش بهتون بدم, آخرش هم گله كنم.
خانمه: عزيزم اگر من بميرم, تو بازم ازدواج ميكني؟
آقا: بـــــله كه ميكنم. مگه چمه؟ هم خوشتيپم, هم پولدار!
خانمه: مياريش توي اين خونه؟
آقا: معلومه ميارمش. حيفه خونه به اين قشنگي بي زن بمونه!
خانمه: توي تخت ما ميخواد بخوابه؟
آقا: معلومه ميخوابه. تخت به اين گروني, حيفه بي زن روش بخوابم!
خانمه: حتماً ميخواد چوب ِ گلف من را هم صاحب بشه و باهاش گلف بازي كنه.
آقا: نه خيالت از اين بابت راحت باشه. چپ دسته!! :)
خبر خوش:
دوستان هموطن كه پريروز پليس دستگيرشون گرده بود, امروز آزاد شدن تا دوباره اداره مهاجرت به پرونده هاشون رسيدگي كنه. من را هم كه آپارتمان براشون اجاره كرده بودم را از جريمه معاف كردن. البته هنوز 100% نيست.
گله:
چرا به جوكي كه براتون تعريف كردم نخنديديد؟
پي نوشت:
در چنين روزي 4 آبان سال 1346 (26 اكتبر 1967) شاه با اين كه از سلطنت او 26 سال مي گذشت، در چهل و هفتمين زادروز خود با هزينه سنگين طي مراسمي مفصل كه به نظر بسياري ضرورت نداشت بر سر خود تاج گذارد! حال آن كه به نظر منتقدين بهتر بود مانند كشورهاي ديگر براي عموم مردم تامين اجتماعي (بازنشستگي همگاني پس از رسيدن به سن معين) برقرار مي كرد تا در پيري دغدغه گرسنگي خوردن نداشته باشند؛ به تفتيش عقايد پايان مي داد كه داشتن عقيده و ابراز مسالمت آميز آن حق لاينفك انسان است؛ نشر روزنامه را از انحصار چند تن معين خارج مي ساخت و دست اهل اين حرفه را به داشتن نشريه عمومي باز مي گذارد و با اين اقدام به استثمار روزنامه نگاران وطن توسط چند تن خاتمه مي داد؛ ايران را از لحاظ محصولات كشاورزي خودكفا مي كرد ؛ دولت را از اتكاء به درآمد نفت براي تامين هزينه هاي جاري با اتخاذ سياستهاي ديگري ازجمله وصول واقعي ماليات بر در آمد بي نياز مي كرد و....
منبع: معلومات عمومي