* واي اينقدر هندونه با پنير و نون بربري خوردم كه داره معدم ميتركه. خدا امشب بهم رحم كنه, چون اگر سكته كنم, نه از دست ماهي سياه كوچولو كاري ساختس, نه از دست شما :)
من هر چندوقت يكبار يك چرخي در پالتاك ميزنم. امشب هم از اون شبها بود. البته همين چرخ در مصرف زياد از حد هندونه و نون بربري بي تأثير نبود. ماشاالله هر اطاقي ميرفتي گوش تا گوش ملت نشستن, و دارن به سخنور گوش ميدن. ناخودآگاه ياد حسينيه هاي ايران افتادم, كه حالا سايبريش هم راه افتاده. از بين دوستان سخنور يكي گفت: "دوستان اگر قرار است انقلاب كنيم از فرهنگمان شروع كنيم". به نظر شما حرف قشنگي نزده بود؟ حيف همچين حاضرين در اطاق بهش با تكس هاشون پريدن كه خداحافظي نكرده رفت.
اكبر گنجي واقعاً نشون داد هم پشت كار داره, و هم طاقت تحمل كرسنگي. با وجودي كه در خيلي از مسائل باهاش موافق نيستم, اما براش در روشي كه براي مبارزه انتخاب كرده آرزوي موفقيت ميكنم.