*
امروز قرار هست براي اولين بار جلوي حدود 300 دانشجوي رشته تكنيك در آمفي تأتر شركت سخنراني بكنم. سه ساعت مانده و من هنوز حتي آگِندا سخنرانيم را هم حاضر نكردم :) راستش اصلاً پشيمان شدم كه چرا از روز اول اين كار را پذيرفتم. آخه من را چه به سخنراني؟!
در جمع خودمون توي شركت خيالي نيست. چهار كلمه هم اضافه بر سازمان حرافي ميكنم, ولي اين جون مَونا ميدونم با سوألهاي عجيب قريبشون پوستم را خواهند كند :( فقط يكي از سوألهاشون را ميتونم حدس بزنم. "شما از كجا مي آييد و چند سال هست سوئد زندگي ميكنيد؟"
فعلاً براي اينكه دلهره ام را كمتر بكنم, مشغول گوش دادن به نواي پيانو هستم. شما هم بفرماييد گوش كنيد, مهمون من :)