PERSIAN WEBLOG

آبنوس             



.من از ادراک خويشتنم.  تو از ادراک خويشتنی.  ما از ادراک خويشتن خويش

My Facebook   ::   صـحـنـه   ::     معلومات عمومي   ::   RSS feed   ::   RSS feed   ::  نـامــه  ::  

Tuesday, November 18, 2003

* آغاز پايان کار شاه - تحليلهاي تازه در اين باره

در نوامبر سال 2002 «كريستوفر رودي» محقق و روزنامه نگار به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد تظاهرات ضد شاه مقابل كاخ سفيد واشنگتن كه آغاز پايان كار او خوانده شده است ، در مقاله اي نوشته بود كه شاه از همان لحظه شكست جرالد فورد در انتخابات سال 1976 مي دانست كه كارتر براي كاستن از اختيارات او كارهايي خواهد كرد ، زيرا كه شاه بيش از حد متعارف يك رئيس كشور خارجي به جمهوريخواهان آمريكا نزديك شده و حتي به تبليغات انتخاباتي آنان كمك غير مستفيم كرده بود. كارتر اواخر سال 1978 (1357 خورشيدي ) از طريق ماموران خود با 150 تن از افسران ارشد ايران تماس گرفته بود و به آنان اشاره كرده بود كه از شاه حمايت بي چون و چرا نكنند و آنان اين اشاره را براي خود اين گونه تفسير كرده بودند كه شاه، ديگر مورد حمايت آمريكا نيست و رفتن او مانعي نخواهد داشت. رودي نوشته است كه پس از پيروزي انقلاب، اين 150 افسر اعدام شدند و يا آواره ساير كشورها شدند
و ....
پذيرش شاه به آمريكا در نوامبر 1979 جهت درمان بيماري سرطان كه منجر به تصرف سفارت آمريكا در تهران و مآلا شكست كارتر در انتخابات شد، يك توطئه جمهوريخواهان برضد كارتر بود. كارتر به اصرار هنري كيسينجر بود كه اجازه داد شاه وارد آمريكا شود.
طبق تفسير و تحليلهاي ديگر درباره تظاهرات بي سابقه مقابل كاخ سفيد در نيمه نوامبر 1977 ـ در جريان استقبال كارتر از شاه كه براي ديدار از او به آمريكا رفته بود ـ گفته شده است همچنين شاه مي دانست كه چنان تظاهراتي براي تحقير او و شكستن غرورش ترتيب داده شده است، ولي فريب اطمينان هايي را خورده بود كه ماموران اطلاعاتي اش در آمريكا به او داده بودند و گفته بودند كه هوادارانش را بسيج و به واشنگتن براي برهم زدن تظاهرات خواهند برد. براي اين منظور حتي بعضي افسران با خانواده خود و بعضا با هواپيما هاي نظامي ايران از تهران به واشنگتن منتقل شده بودند تا به عنوان ايرانيان ساكن آمريكا با تظاهرات مخالفان شاه مقابله كنند كه در برابر سيل تظاهرات ضد شاه كه شركت كنندگان در آن عمدتاً دانشجويان ايراني و بعضاً همكلاسي هاي آمريكاييشان بودند از آنان كه گروهي شيك پوش و نا آشنا با چنين صحنه ها بودند كاري ساخته نشد و فرار كردند. به نظر تحليلگران و ناظران امور ايران، در آن زمان شاه آن چنان در كلافي كه پيرامون خود تنيده بود سردرگم شده بود كه مجال تفكر و ارزيابي اوضاع را نداشت . او در طول زمان، كارشناس ايجاد مشغله غير ضروري و زائد براي خود شده بود . شاه فراموش كرده بود كه ازهفتمين سال سلطنتش به بعد، در طول 30 سال، دشمنان فراوان براي خود ايجاد كرده بود و باور نمي كرد كه روزي اين دشمنان مختلف العقيده و غير متجانس با هم متحد شوند، بر سر پذيرفتن يك رهبر به توافق برسند، مشروعيت بين المللي به دست آورند و او را از پاي بياندازند. عقب نشيني هاي پي در پي شاه در ده ماه آخر حكومتش و حتي توسل به همان شخصيت هايي كه آنان را پس از 28 مرداد به روز سياه نشانده بود نتيجه تنها ماندن و خسته شدنش بود كه از اشتباهات و غرور بي حد دهها ساله اش ناشي شده بودند. اين غرور كه از نيمه دهه 1340 و استفاده از لقب «آريا مهر» روزافزون بود سبب شده بود كه احدي حتي جرات انتقاد خصوصي از نزديكان و مقامات ارشد منصوب از جانب او را به خود ندهد، كه اين وضعيت ايران را به دو طبقه خاص و طبقه عام تقسيم كرده بود و طبقه عام ـ حتي آن گروه كه از رفاه نسبي برخوردار بود چشم ديدن طبقه خاص را نداشت و درصدد يافتن فرصتي بود تا طبقه خاص ( به اصطلاح آن زمان «آريامهري ها» )را ريشه كن كند.
شاه مخصوصا پس از جشن هاي سالگرد تأسيس دولت واحد ايران( شاهنشاهي ايران به دست كوروش بزرگ ) كه درسال 1350 برگزار شد ه بود ، در زمينه امور مربوط به سياست خارجي به تدريج به سوي استقلال گام بر مي داشت ـ راهي كه هيچگاه مورد قبول«بعضي قدرتهاي روز» نبوده است ـ ولي نمي دانست كه بدون برخورداري از حمايت احزاب و رسانه هاي مستقل و آزاد كه ايران فاقد آن بود، اين راه به چاه ويل (سقوط آزاد) منتهي مي شود. غرور او حتي مانع از قبول اين پيشنهاد منطقي شد كه يك برنامه تلويزيوني روزانه و دست كم هفتگي داشته باشد و دشواري هاي داخلي و فشارها و توطئه هاي خارجي را با مردم در ميان بگذارد و درد دل آنان را مستقيما بشنود تا پشت سرش بايستند.
آزاد گذاردن دست ساواك و رسيدن به هر مقام و دريافت هر امتياز و پروانه و حتي گذرنامه، تنها پس از عبور از مجراي آن يكي از اشتباهات بزرگ شاه بود . اشتباه بزرگ ديگر او دست بر نداشتن از سر دكتر مصدق و پيروان خط او تا مهر ماه 1357 بود. براي مثال؛ تحقير شخص دكتر مصدق در كتاب «ماموريت براي وطنم» كه ديگران به نام شاه نوشته بودند و بعدا كتاب درسي دوره متوسطه «درس انقلاب سفيد» شده بود. در اين كتاب حتي به تحصيلات دكتر مصدق ايراد گرفته شده بود!!.
تا زمان حذف اين درس از دوره متوسطه، روساي دبيرستانها و ادارات آموزش و پرورش هر سال در شهريور ماه دچار اين مشكل بودند كه از كجا برايش دبير تهيه كنند، زيرا هر دبيري به آساني زير بار تدريس اين درس نمي رفت و بر سر اين موضوع بسياري از دبيرها به ساواك كشانده شده بودند. قريب به اتفاق دبيران، در كلاس خود به جاي دادن توضيح و يا تشريح موضوع، تنها يكي از شاگردان را مامور خواندن صفحاتي از كتاب ماموريت براي وطنم مي كردند و گوش كردن به آن آزاد بود( يعني شاگردان مي توانستند در طول كلاس، دروس ساعات بعد را مرور كنند و يا دست به شيطنت بزنند و از كلاس خارج شوند). اين كار عمدتاً به خاطر بدگويي از دكتر مصدق در كتاب بود. دبيران مربوط استدلال مي كردند كه دكتر مصدق كتبا در نامه اي به شاه و رو نوشت آن به وزارت فرهنگ اتهامات وارده را رد كرده بود و بايد تكذيب نامه او هم در كتاب مي آمد تا اصل انصاف در كتاب نگاري رعايت مي شد. به تدريج نام اين درس شده بود «بشنو و باور نكن» . همين دانش آموزان «درس بشنو و باور نكن» دهه 1340، در دهه 1350 به خيابانها ريختند و به تغيير نظام كمك كردند.
تاسيس حزب دولتي رستاخيز به عنوان تنها حزب ايران( اصطلاحا حزب فراگير )، يكي ديگر از اشتباهات شاه بود، زيرا در حالي كه غرب به يك حزبي بودن شوروي و كشورهاي كمونيستي ايراد وارد مي گرفت، شاه مورد حمايت غرب دستور اكيد به تاسيس چنين حزبي با داشتن روزنامه دولتي داده بود و ايرانيان را متوجه سياست يك بام و دو هواي غرب ساخته بود. اين حزب تبعيض و بوروكراسي بد را گسترش داده بود.
دادن كمك مالي و وام بدون بهره به كشورهاي خارجي از جمله فرانسه و مصر و آزادي فروش و خروج ارز (هر دلار ، هفت تومان) اشتباه ديگر بود. ديديم كه فرانسه پول را از شاه گرفت ولي در لحظه حساس از او دفاع نكرد و رئيس جمهوري وقت مصر به خواست كارتر او را پذيرفت تا بدون درنگ از ايران خارج شود.
خروج شاه با آن القاب از وطن در حساسترين ايام اشتباهي ديگر بود. بايد در كشور باقي مي ماند، محاكمه مي شد، از خود دفاع مي كرد و احيانا اعدام مي شد و قضاوت از خود را به «تاريخ» مي سپرد. وي با فرار از كشور، به قاضي تاريخ پوان منفي بزرگي داده است. چرا ناپلئون و تزار نيكلاي دوم و ... در لحظه حساس فرار نكردند؟
منبع: معلومات عمومي


HOME

2002                                                                 AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2003  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2004  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2005  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2006  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2007  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2008  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2009  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2010  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2011  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC
2012  JAN , FEB , MAR , APR , MAY , JUN , JUL , AUG , SEP , OKT , NOV , DEC

                                                                                                                 





Balatarin