* امروز بعد از شش هفته مرخصي برگشتم سر كار. قسمتي كه من كار ميكنم شش تا خانم كار ميكنند. توي سوئد رسم هست, وقتي خانمها دوست يا آشناي مرد ميبينن, طرف را در آغوش ميگيرن. خب حسابشو بكنيد چقدر آدم دلش براي كار و شش آغوش تنگ ميشه!
صبح قبل از اينكه از خونه بزنم بيرون رسم بغل و شش زن همكار را براي پدر و مادرم تعريف كردم. عيال هم معطل نكرد و گفت: بميرم واست كه همش شش تا بغل گيرت مياد, من سر كارم هفته پيش به هجده آقا بغل دادم. مادرم زد زير خنده و به من گفت: ديگه از اين پزها جلوي خانمت نده واسه اعصابت ضرر داره.
چارلز برانسون بازيگر محبوب من هم در سن 81 سالگي در گذشت. دلم خيلي سوخت. من از فيلم هاي چارلز برانسون خوشم مياد. فيلم "فرار بزرگ", "تلفن" و فيلمهاي وسترنش قشنگ بود. چند سال اخير دچار بيماري آلسايمر(فراموشي) شده بود. با مرگ بازيگرهاي فيلمهاي ساخته شده در دوران جواني, آدم گذر عمر خودش را بيشتر حس ميكنه!