* دمكراسي كنفوسيوسي
كنك كويي Kong Qui ـ كه در چين به Kong Fu Tzu (به معناي آموزگار بزرگ) معروف است و در كشورهاي خارج از آسياي شرقي، كنفوسيوس (ConFucius ) ناميده مي شود كه انگليسي زبانها اين اسم را كانفوشي اس تلفظ مي كنند ـ دهم اوت سال 479 پيش از ميلاد (همزمان باحكومت خشايارشا بر ايران) در هفتاد سالگي درگذشت، اما انديشه هاي او همچنان زنده و مورد توجه است. افكار او بر پايه اخلاقيات، مسئوليت و هماهنگي در جامعه مخصوصا ميان كاركنان دولت است. افكار او ـ كه در سال 551 پيش از ميلاد در «شاندونگ» چين به دنيا آمد ـ سه قرن پس از وفاتش مورد توجه رهبران چين قرارگرفت و ضابطه روابط دولت و مردم شد. در سال 124 پيش از ميلاد دانشگاهي در چين براي تدريس اين افكار آغاز بكار كرد و از سال 700 ميلادي تا قرن 19، در چين كساني كه متقاضي اشتغال به امور عمومي و كارمندي دولت بودند بايد امتحان كتبي انديشه هاي كنفوسيوس را با نمره خوب مي گذراندند كه در پنج كتاب گردآوري شده بودند. از قرن 19 تا سال 1977، عقايد كنفوسيوس تحت تاثير فرضيه هاي فلاسفه و متفكران غرب قرار گرفت و كمرنگ شد، ولي از سال 1977 بار ديگر جايگاه خود را از جمله در چين بازگرفت و اينك مخصوصا آن قسمت كه به «دمكراسي كنفوسيوسي» معروف است يك نيروي فكري پيشرو بشمار مي رود. بايد دانست كه قرنها است كه افكار كنفوسيوس با آيين زرتشت كه از دو قرن پيش از كنفوسيوس در آسياي غربي رواج يافته است مقايسه مي شود و موارد مشابه در آنها استخراج شده اند و در اين زمينه در اوايل قرن 20 كتاب جامعي در هند انتشار يافت كه گويا در كانادا تجديد چاپ شده است.
با توجه به اين كه «دمكراسي كنفوسيوسي» در دو دهه اخير مورد توجه جهاني قرار گرفته است به آن مي پردازيم:
كنفوسيوس معتقد به «جامعه مشترك المنافع بزرگ» بود كه هر جامعه از او توسط نخبگان آن جامعه كه در اداره امور مهارت كامل داشته و صديق و پرهيزكار و مردم دوست باشند مديريت شود و اين نخبگان بايد توسط نيم نخبگان و نيم نخبگان بوسيله مردم (عوام الناس واجد شرايط) برگزيده شوند. به اين ترتيب دمكراسي كنفوسيوسي بر پايه انتخاب بهترين نخبگان هر جامعه براي اداره آن در يك انتخابات دو مرحله اي است و در اين دمكراسي نخبگان هرجامعه نمي توانند وارد مديريت جامعه خود شوند مگر اينكه مورد تاييد آن دسته از كارشناسان و آگاهان جامعه باشند كه نيم نخبگان خوانده مي شوند. به تفسير كانگ يووي Kang yu wei دولتمرد قرن 19 چين، هدف كنفوسيوس از بكار بردن عبارت «جامعه مشترك المنافع بزرگ» وحدت جوامع بشر با حفظ خود مختاري كامل، حاكميت ملي و تماميت ارضي خود در يك سازمان جهاني بوده است؛ زيرا كه مردم صرفنظر از نژاد، زبان و مرزهاي جغرافيايي خاص خود؛ احساس، عواطف، خواست و ناخواست مشابه دارند و همه آنان داراي وجدان و شعور هستند و مديريت (شوراي مديريت) سازمان واحد جهاني بايد به تامين نيازهاي مشترك و مشابه آنان كمك كند. ولي چين شناسان غرب (Sinologists) مي گويند كه احتمالا هدف كنفوسيوس از جامعه مشترك بزرگ، تنها كشورهاي آسياي جنوب شرقي (زردها) بوده است؛ زيرا كنفوسيوس در زمان حيات خود شايد آگاهي زيادي از ملل دور دست نداشت.
هواداران افكار كنفوسيوس درباره دمكراسي كه اينك در سنگاپور و ساير نقاط چيني نشين خارج از خاك اصلي چين و كره جنوبي فعال هستند حكومت نخبگان انتخابي را بهترين دمكراسي مي دانند و ضمن تفسير اظهارات كنفوسيوس اضافه مي كنند كه بي سوادها و بي اعتنايان به دمكراسي و ناآگاهان نبايد در انتخابات شركت جويند زيرا كه آراء آنان دقيق نيست و به دمكراسي صدمه مي زند و آن را از اصالت خارج مي سازد.
هواداران افكار كنفوسيوس به ويژه تاكيد او به وجود عدالت و انصاف و پرهيزگاري در مديران جامعه را مورد ستايش قرار مي دهند و آن را حلال مسائل جهان امروز مي دانند كه روزي نيست كه رسانه ها خبر از فساد اداري و اخلاقي يك مقام دولتي در يك گوشه از جهان ندهند و مي گويند تاكيد كنفوسيوس كه ميان اعضاي جامعه، هماهنگي و همكاري و صميميت باشد و هر عضو جامعه از رفاه نسبي برخوردار و حقوق او بدون تعرض و محترم باشد و شخصيت و شئون او رعايت شود بطرف كننده مسائل امروز بشر است كه اخلاقيات، انصاف و صداقت ميان آنها هر روز بيش از پيش رنگ مي بازد.
منبع: معلومات عمومي
از گفته هاي كنفوسيوس : بجاي اينكه از تاريكي گله كني, چراغي روشن كن!
منبع: تقويم جيبي خودم.