* مسئله "جنگ" آمريكا و انگليس با عراق, كه من ترجيح ميدم لشگركشي بهش لقب بدم, اين روزها در اجتماعات ايراني زياد راجعبش بحث و جبهه گيري ميشه! عده اي با اين عمل موافق هستند و عده اي مخالف, اما اين موافقت يا مخالفت بر چه اساسي است و به چه منظوري ؟!!
خيلي از موافقين به اين حمله, در داخل ايران زندگي ميكنند و اميدشان است كه آمريكا بعد از عراق, دست محبت روي به ايران نيز كشوده و شرايط را بنفع ملت ايران تغيير بدهد!
اما دوستان لشگركشي به عراق نتيجه اش يك فاجعه بيشتر نمي تواند باشد. هزاران هزار قرباني, بعد از صدام, عراق بر ميگردد به روزي كه يك كلوني بيشتر نبود. حكومتي مي آيد كه قدرت اجرائي نخواهد داشت و تنها بايد به منافع قدرت هاي اشغالگر كه چنگ روي منابع طبيعي آن سرزمين خواهند انداخت بي انديشد.
آقاي بوش و بلر براي پشتيباني از عملشان, نام عده اي عراقي فراري آزاديخواه را مي آورند كه در اين سوي مرزها اسكان دارند و بدين شكل سعي در اين دارند تا به حمله شان چهره حقانيت ببخشند!
از چه زماني اين رهبران دلشان براي مردم عراق شروع به سوختن كرد؟!! مگر همين ها نبودند كه با حربه بايكوت, طي اين چند سال ضعيفترين قشر جامعه عراق را از پاي درآوردند, همزمان كه رژيم صدام حلقه اختناق را روي مردم تنگتر و تنگتر ميكرد؟
در سال 1991 در جنگ نزديك به 250,000 عراقي جان خود را از دست دادند. نيروهاي ناتو قول دادند كه اگر شما مردم عراق به ما كمك كنيد و بر عليه صدام شورش كنيد, ما به شما براي رسيدن به دموكراسي كمك ميكنيم, اما در واقع زماني كه كويت را به اندازه ي كافي مغروض كردند, راه شان را كشيدند رفتند! صدام هم مردم شورشي را زير چكمه نظاميش له كرد!
در سال 1996 سازمان ملل در راپورتي آورد, نيم ميليون از بچه هاي عراقي بر اثر اين بايكوت ها در زير سن 5 سالگي جان خود را از دست ميدهند! امروز اين رقم بيشتر بايد باشد و حالا "بمباران" را چاره كرده اند براي "نجاتشان"!
آمريكا و انگليس تنها جائي لشگر كشي ميكنند كه منافعشان در خطر باشد, آخوندهاي ايران دستي بالا نمي كنند كه از زيرش چيزي براي غربي ها نچكد, پس خيالتان تخت باشد آنطرف ها خبري نميشود!!