* 24 سال گذشت
22 بهمن 57 , چه شور و هيجاني در مردم بود, هنوز فريادهائي كه در كوچه و خيابان از شوق پيروزي بر عليه استبداد پهلوي شنيده ميشد, در گوشهايم زنگ ميزند. چهره عزيزاني را كه جان خود را در راه احقاق آزادي ملتي بر كف نهادند, در جلوي چشمانم ميبينم! ديگر زندان و سانسور معناي خودش را از دست داده بود! آزادي به كمال مطلق حس ميشد و بهار شكوفائي انديشه آزاد بود. اما افسوس, افسوس كه حاصل آن همه ايثارها در همان اولين سالهاي تولد انقلاب به يغما رفت! هم رزمانِ صف مبارزه با نظام طاغوت, در مقابل يكديگر جبهه گرفتند و فرصت طلبان را مجال چنگ انداختن به تختي ديگر براي استبداد شد. اسارت و زنجير عمري دوباره يافت و زندانبانان تنها با مرامي ديگر به كار بازگشتند. جواناني كه جوياي انديشه آزاد بودند دسته دسته به زندانها و جوخه هاي اعدام سپرده شدند و ضجه هاي مادرانِ در پشت درهاي زندان, حتي به گوش فرزندانشان نميرسيد!
به اميد فردائي روشن
فرزندي از نسل سوخته