*
تهران24
... آوازم در غم آسمان، در گلويم خشک ميشود.
فريادی به کوچکی قفسم در شيار اين حصار ميشکند.
گناهم چيست؟
پر و بال داشتن؟ يا عاشق بودن؟
شايد هم آواز خواندن؟!
.... امروز کتاب تاره ای رسيده، عنوان سادهً زندگي را دارد
ناشرش موًسسهً عشق است با تيراژ روزهای آينده
نويسنده اش آشنائي گمنام است که صداقت هديه مي دهد
شايد خريداري نداشته باشد
اين کتاب را هم به کتابهاي ناخوانده مي افزايم ...
پشت هر پنجره رازي هست، رازها را ناگشوده بايد گذاشت
رازهای پنجره ها در بغض شهر پنهان ميماند
که مي داند؟ گريه ای يا خنده ای
در هر خفتن مي ميرد و سحرگاه دوباره آغاز مي کند
راز سر به مهر پنجره ها را!