* راستش اول ميخواستم از منبر ملانصردين دوباره بالا برم براي سخنراني, ولي فكر كردم ديدم من هيچوقت نمي تونم مثل خود ملا سخنران بشم پس چه كاريه ادا در بيارم! بجاش از گونار اكه لوف ميگم .
گونار لكه لوف 1907-1968 از ليريك سرايان معروف سوئد بشمار ميآد. آثار او مملو از مفاهيم وموضوعاتي است كه بر ما انسان معاصر ميگذره.نخست از سوررئاايستها بود ولي كم كم شيوه ايي خاص خودش ابداع كرد كه با احساس و انديشه اش توازن بيشتري داشت. با فرهنگهاي مختلفي از جمله فرهنگ عربي,ايراني و ترك آشنايي داشت. در فلسفه ابن عربي 1160-1240 ميلادي را ستايش ميكرد و در ديوان شعر خودش نيز شعري با اسم او داره. علاوه بر اين در ديوانش نامها و كلمات فارسي, تركي و عربي فراوان بچشم ميخوره. براي مثال ميشه به < تسبيح >, < قصه فاطمه> كه به نظم سروده شده اند و شعر كوتاه <زخم دل> اشاره كرد. نام قطعه هفتم منظومه تسبيح <ميدان اصفهان> است. اين ميدان را او در واقع از نوشته ها و گفته هاي جهانگردان و شاعران فرانسوي نام و نشان كرده. شايد خواننده اينطور تصور بكنه كه نويسنده آن محل را ديده اما اكه لوف هرگز به ايران سفر نكرده.
در ميدان اصفهان در ميدان اصفهان
در كارگاهاي صنايع ظريف
هزار و يك روح و
هزار و يك جسم
عرضه مي شوند
چونان برده ها.
و هزار و يك مشتري آنجاست
كه رقم مي زنند هر جسم و روحي را
با رقمي.
ارواح شبيه زنان و
اجسام شبيه مردانند
و آن مرد تاجر نيكبخت بود
كه سفرهاي خويش را پي گرفت
با روحي و جسمي
كه در همشان آميخت
و پاداشي از او گرفت
به خاطر ژرف بيني اش.
Gunnar Ekelof خب اين هم از اين, اگر خواستيد ميتونيد يكي ديگه از شعرهاش رو اينجا بخونيد, فقط اولش من كمي از درد دل خالم نوشتم.